نمایش جزئیات

روضه و مقتل جانسوز _ شب دوم محرم _ ورود کاروان اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج میثم مطیعی

روضه و مقتل جانسوز _ شب دوم محرم _ ورود کاروان اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج میثم مطیعی

فریاد یا محمدا ...

حسین رسید به کربلا ...

سبطِ ابن جوزی از بزرگان اهل سنتِ ، در تَذکِرَةُ الخَواصّ نوشته : «قال الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ ما یُقَالُ لهَذِهِ الأَرْضِ ؟...»

مثل فردا وقتی رسید کربلا ، فرمود : اسم اینجا چیه؟ « فَقالوا : كَربَلاءَ ..»

آقا شروع کرد گریه کردن ... فرمود : کربُُ و بلاء ... بعد خود آقا فرمود : «اَخْبَرَتْنِی اُمُّ سَلْمَهَ» بانو ام سلمه برای منِ حسین بن علی نقل کرد: «كَانَ جِبْرِیل عند رَسُولِ اللَّهِ و انتَ مَعِی» جبرئیل بر پیغمبر نازل شده بود،تو با من بودی "فَبَکیتَ" شروع کردی به گریه کردن «فقال رَسُولِ اللَّهِ  دَعی اِبْنَیْ»  آقا رسول الله فرمود : فرزندِ من رو آزاد بگذار ... «فَاخَذَک و وَضَعَک فی حِجرِه» تو رو در دامن خودش گذاشت .

اینجا جبرییل از پیغمبر یه سوال کرد : حسین رو دوست داری یا نه؟

قالَ : نَعَم ... آره،دوسش دارم ... جبرییل عرضه داشت «اِنَّ اُمَّتُکَ ستَقتُلُه» همین امت تو میکشنش ... بعد عرضه داشت میخوای اون خاکی که در اون سرزمین کشته میشه رو به تو نشون بدم؟... «قالَ : نعم» پیغمبر فرمود : میخوام کربلا رو بیینم ... جبرییل کربلا رو به پیغمبر نشون داد ...

حالا روایت میگه مثل فردا وقتی آقا رسید کربلا ، وقتی بهش گفتن اینجا کربلاس«قَبَضَ منها قَبضَةً» دست برد یک مشت از این خاک کربلا برداشت.«فَشَمَّها» شروع کرد بوییدن،بعد یه جمله ای فرمود:«هذِهِ وَ اللّهِ هِىَ الاَرْضُ الَّتِی اَخْبَرَ بِها جَبْرَییلُ رَسُولَ اللّهِ» این همون خاکیه که جبرییل به پیغمبر خبر داد«و اِنَّنی اُقتَلُ فیها» من در همین خاک کشته میشم...

.