نمایش جزئیات

ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب دوم محرم _کربلایی حسین سیب سرخی

ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب دوم محرم _کربلایی حسین سیب سرخی

"اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها،
وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" "اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن... " "یا بنِ الحَسَن..."سلام میکنم از دور بر تو و حَرَمَت سلام من به بلندای بیرق و عَلَمَت سروده اند فراوان برای تو اما هنوز نقش کتیبه است شعر مُحتَشَمَت اگر که سر به هوا هستم و پریشانم زمین زدم دل خود را به احترام غمت گدایی  در این خانه سربلندم کرد مرا جدا نکن از خیمه های مُحتَرَمَت
 
*آه،آه،آه...حسین،آه،آه،آه...آه بکش،زن و بچه ی حسین داره میاد،
فردا روزی میاد کربلا...آه،آه..می خوای دلت رو یباره ببرم کربلا؟...*
 
{قدم قدم با یه عَلَم ان شاءالله اربعین میام سمت حرم}چگونه نام تو را هر نفس صدا نکنم؟ که شاملم شده یک عمر دائماً کَرَمَت
 
*همیشه سرم جلو زن و بچه ام بالاست، هر جا که گیر کردم تو آبرو دادی منو....*  
 
 
زمان مرگ به راهت دخیل می بندم بیا که سر بگذارم به مَحضرِ قَدَمَت✍شاعر: محمد حسن بیات لو
  *آقا جان! هیچی ازت نمی خوام، فقط این عرض ادب کرن رو،
این نوکری رو ،این اشکارو؛برا  من ذخیره کن،شب اول قبرم برا من بیان.....*
 
در روز حشر كه بپرسند چه داشتی؟ سر بر کشد حسین و بگوید حساب شد حسین....
.
.

*میخوام بگم،چه خاتون و چه خانمی،چه مُجَلِّلِه ای داره میاد وارد کربلا میشه،چه اولیاء مُخدره ای میخواد وارد کربلا بشه، چه با احترام وارد کربلا شد، ولی چه بی احترامی دید...*

با صد جلالت و شرف و عزت و وقار

آمد به دشت ماریه ناموس کردگار

فرش زمین به عرش مُباهات میکند

گر روی خاک پای گذارد مَلَک سوار

چه ناقه ای چه ناقه نشینی چه محملی

مریم رکاب گیرد و خدیجه است پرده دار

حتی حسین تکیه بر این شانه میزند

خلقت؛ زنی ندیده بدین گونه استوار

بیش از همه خدای مباهات میکند

که شاهکار خلقت او کرد شاهکار

تا هست مُستدام حسین است مستدام

تا هست پایدار حسین است پایدار

کوهی اگر مقابل او قد علم کند

مانند کاه میشود و میرود کنار

با خشم خویش میمنه را میزند زمین

با چشم خویش مِیسره را میکند شکار

آنگونه که علی به نجف اعتبار داد

زینب به دشت کرب و بلا داد اعتبار

پنجاه سال فاطمه ی اهل بیت بود

زینب که هست فاطمه هم هست ماندگار

تا اینکه فرش راه کند بال خویش را

جبریل پای ناقه نشسته به انتظار

حتی هزار بار بیایند کربلا

زینب پی حسین می آید هزار بار

کار تمام لشگریان زار میشود

زینب اگر قدم بگذارد به کارزار

روز دهم قرار خدا با حسین بود

اما حسین زودتر آمد سر قرار

محمل که ایستاد جوانانِ هاشمی

زانو زدند یک به یک آنهم به افتخار

افتاد سایه ی قد و بالاش روی خاک

رفتند از کنارِ همین سایه هم کنار

طفلان کاروان همه والشمس و والقمر

مردان کاروان همه واللیل و والنهار

عبدند ، عبدِ گوش به فرمان زینبند

از پیرمردِ قافله تا طفلِ شیرخوار

رفتند زیر سایه ی عباس یک به یک

با آفتاب، غنچه ی گل نیست سازگار

از این به بعد هیچ نمازی شکسته نیست

وقتی قدم گذاشته زینب به این دیار

از فرش تا به عرش چه خاکی به سر کنند

بر روی چادرش بنشیند اگر غبار

از خواهری چو زینب کبری بعید نیست

معجر به پای این تن عریان کند نثار

یک عده گوشواره، ولی دختر علی

یک گوش پاره برد، از اینجا به یادگار

*حالا غروب دهم چیکار کردند؟....*

خیلی زدند "تـا" شود اما تکان نخورد

سر خم نمیکند به کسی کوه اقتدار

 او که فرار کرد عدو از جلالتش

فریاد میزند که علیکن بالفرار

ترسم که انبیاء بیفتند بر زمین

دستی اگر خدای نکرده به گوشوار ....

پرده نشین کوفه،بیابان نشین شده

با دختر بتول چه ها کرد روزگار !

قومی که پاس محملشان جبرئیل داشت

گشتند بی عِماری و محمل، شترسوار

آن بانویی که سایه او هم حجاب داشت

با رفت و آمد سَرِ بازارها چه کار؟!!!!

چشم طنابهای اسارت به دست اوست

زینب به شام رفت ولیکن به اختیار

در یک محله زخم زبان خورد بی عدد

در یک محله سنگ گران خورد بیشمار

دردی به درد طعنه شنیدن نمیرسد

یا رب مکن عزیز کسی را بدان دچار

 ✍شاعر:علی اکبر لطیفیان

*فردا روزی میرسن،با احترام،قمرالعشیره "عباس"،رکاب میگیره، ملیکه ی دو سرا زینب پیاده میشه، صدا میزنه آی پیرمرد! اینجا کجاست؟ این چه سرزمینیِ؟نمیدونم چرا دلم شور میزنه؟ پیرمرد،تمام نامهایی که به ذهنش می اومد گفت، گفت:اینا نیست،ماریه،غاضریه،...نه...تا گفت: کرب و بلا،دید خانوم افتاد رو زمین....همین جا حسینم رو سر می برن....حسین....

.