نمایش جزئیات

روضه و توسل ورود به وادی مقدس کربلا اجرا شده شب دوم ماه محرم به نفسِ استادحاج منصورارضی

روضه و توسل ورود به وادی مقدس کربلا اجرا شده شب دوم ماه محرم به نفسِ استادحاج منصورارضی

"اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ  اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ "

دوباره در حرم خود مرا کشید حسین

به احترام مُحرّم مرا خرید حسین

خبر دهید به عالم درِ کَرم وا شد

پناه هر چه گرفتار و ناامید حسین

زمان دست کشیدن بر این سیاهی‎ها

شبیه «جُون» مرا کرده دل سپید حسین

گناهکار رسیدم ولی به رویم نزد

گمان کنم که مرا در گنه ندید حسین

همین که خواست گناهم مرا زمین بزند

شبیه یک پدر مهربان دوید حسین

میان خلوت خود هرکه حرف زد با او

تمام درددلش را بدان شنید حسین

برای اینکه نسوزند گریه کن‏‎هایش

به پیش مادر خود بین خون تپید حسین

برای یاری دین هر که یک قدم برداشت

ز اوج عرش به چشمان خویش دید حسین

دوباره گریه کنم با کشیدن مظلوم

غریب و تشنه بدون کفن، شهید، حسین

تمام سوز دل ما ز ناله‎ی زهراست

میان حنجر ما مادرش دمید، حسین

کنار زنگ شترها کنار آل حرم

صدای ناله ای از آسمان شنید حسین

به کودکی بغلش کرد و گفت پیغمبر

تو را چه کار به گودال با یزید، حسین

*دید دیگه مرکبش حرکت نمیکنه ،پیاده شد ،اهل صحرا یا شاید بنی اسد اومدن جلو، تا دیدن پسر پیغمبره ،همه خوشحال شدن ،قربونی آوردن جلوی پاش بکشند ،حضرت اجازه نداد،اول کاری که کرد کُل سرزمین کربلا رو خرید ،بعد هم فرمود: برای دوستانم اینجا وقفِ ،گفت پیرمردی هست در این مکان که من از او سوال کنم ؟پیرمرد سالخورده ای آوردن،یابن رسول الله! امرتون رو بفرمایید ،فرمود: این سرزمین نامش چیه ؟گفت غاضریه، نینوا ،تَف ،شاطُ الفرات ،حضرت فرمود: آیا اسم دیگه ای هم داره ؟ گفت خیلی قدیمی ها به گفته ی امیرالمومنین گفتن اینجا کربلاست ،تا شنید اسم کرب و بلارو،صدا زد: أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ  ،دل زینب ریخت بهم ،عالمه ی غیر معلمه است ،میدونه چه خبره،نشست رو خاکها ،فرمود میشه برگردیم ؟آخه میخوان تو این سرزمین تورو بکشند ،خواهرت چیکار کنه؟دست گذاشت رو سینه ی زینب آروم شد ،فرمود این همون جایی است که جدم ،بابام ،مادرم، حسنم ،یک به یک فرمودن ،این همون سرزمین است ،زینب جان آروم باش،شنیدید اولین خیمه رو تو پستی ،چرا سرازیری که صحنه رو نبینه ،اول خیمه رو زدن بعد خیمه های بنی هاشمُ دور خیمه ی زینب زدن ،بعد دور خیمه ی بنی هاشم خیمه ی اصحاب،یه آرایش نظامی،این قلب لشگره ،قلب لشگره زینب .داره اون روزی رو میبینه که زینب وسط کفار نشسته کنار بدن ...*

راه بود و اذیت و غم بود

دلخوشی همه به پرچم بود

پرچمی که بروی دوش من‌ است

پرچمی که امانت حسن است

من‌ابالفضلمو علمگیرم

اسدالله زینبم شیرم

سایبان سر همه شده ام

عموی آل فاطمه شده ام

کار بدخواه نور یکسره است

این بیابان به زیر سیطره است

بچه ها در کنار هم هستند

نوبتی روی شانه ام‌ هستند

دوست دارم که گفتگو بکنند

روی دوشم عمو عمو بکنند

ناقه ها رام رام‌ می آیند

با شکوه تمام می آیند

همه در امن و امنیت کامل

چند پرده بروی هر محمل

گرچه این کربلا پر از خاک است

چادر و معجر همه پاک است

یکطرف من و یکطرف اکبر

دور ناموس حضرت حیدر

قد اورا ندیده است فلک

کُلْفَت زینبند حور و ملک

من برایش رکاب میگیرم

اون بگوید بمیرم میمیرم

 نیم قرن این عزیز دردانه

روز بیرون نیامد از خانه

نکند حرف ازین و آن بخورد

دل زهرای ما تکان بخورد

نکند چادرش لگد بشود

پابرهنه زخار رد بشود

نکند قامتش نظر بخورد

سنگ از بچه های شر بخورد

نکند خاک بر رویش برسد

تازیانه به بازویش برسد

ابن سعد و اشاره وای به من

گوش بی گوشواره وای به من

زینب و ازدحام وای به من

زینب و کاخ شام وای به من

*اومدند گفتند:آقا حال خواهرتون خراب شده ،دوید اومد دید رو زمین افتاده ،حسین جان از وقتی اومدم اینجا دلم داره کنده میشه، داره به من چه صدمه ای میرسه ،شنیدم هاتفی میگفت دیگه این کاروان برنمیگرده،برام بشین بگو.... روایت میگه ساعتی باهم گریه میکردند هی سر خواهر رو  روی سینه قرار میداد ...ای حسین...*

.