نمایش جزئیات

کوه غصه

کوه غصه

در میان حجره جان می داد و یک یاور نداشت

غیردرد و غم نهان در سینه آن سرور نداشت

آفتاب عمر کوتاهش نهان می شد ولی

آسمان دیده اش جز اشک و خون اختر  نداشت

کس عیادت جز اجل زان یوسف زهرا نکرد

 گرگ مرگ آمد ولی او تاب درپیکر نداشت

او میان حجره جان می داد و قاتل پشت در

پای کوبی کرد و شرم از روی پیغمبر نداشت

تا کند رفع عطش آن لاله باغ رضا

غیر سقای دو چشمش هیچ آب آور نداشت

بوی عطر غربت آمد از حریم حجره اش

باغبان باغ حق چون او گل پرپر نداشت