نمایش جزئیات
غم خانه
ای مرگ مدد کن که من زار بمیرم
ای زهر خلاصم کن و بگذار بمیرم
بگذار در این خانه که غمخانه من بود
تنها و غریب از ستم یار بمیرم
بگذار با سوز درون و لب عطشان
یکبار زنم ناله و صد بار بمیرم
بگذار که جون فاطمه هنگام جوانی
در خانه ی در بستهی خود زار بمیرم
بگذار که بی شیون و آرام شوم آب
چون شمع که سوزد به شب تار بمیرم
بگذار در این خانه در بسته ی خاموش
از یار کشم محنت و آزار بمیرم
بگذار چو مرغی که قفس قتلگهش بود
بیگانه و تنها و گرفتار بمیرم
سوز دل من شعله کشد از دل (میثم )
بگذار به هر ناله دو صد بار بمیرم