نمایش جزئیات

روضه و توسل_ ویژۀ ایام شهادت ابن الرضا حضرت جوادالائمه علیه السلام _ کربلایی حسین سیب سرخی

روضه و توسل_ ویژۀ ایام شهادت ابن الرضا حضرت جوادالائمه علیه السلام _ کربلایی حسین سیب سرخی

"اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها،وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ "

یابن الحسن......

یادم نمیرود که همه عزتم تویی

من پای سفره تو شدم محترم حسین

لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد

ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین

شاعر: حسین صیامی

*شبِ جوادلائمه است،یا امام رضا به حق جوادت،ما که نتونستیم زیارت مخصوص بیاییم حرمت،

آقا جان! همه رو یک جا و یک کاسه به ما یه کربلا بده....*

خاکستر وجود مرا می دهد به باد

سنگینی عزای تو یا حضرت جواد

تشنه ، میان خانه ی خود دست و پا زدی

یک جرعه آب ، همسر تو ، دست تو نداد

پاره جگر شدی و کنارت طبیب نیست

اینجا کسی به فکر امام غریب نیست

وقتی که پای بُغض علی در میان بُوَد

جسم امام و هلهله ، اصلاً عجیب نیست

گرچه به لب رسیده نفس های آخرت

لب تشنه ای ، شبیه لب جدِّ اطهرت

اما هنوز یاد گل یاسِ پرپری

یاد مدینه کرده ای و یاد مادرت

در پیچ و تاب بودی و می دید اُم فضل

بر اشک و ناله های تو خندید اُم فضل

گرچه کنار جسم تو در رقص و شادی است

دیگر سر تو را که نبرّید ام فضل

خندید بر نوای جگر سوز تو ، ولی

با پای خویش ، جسم تو را زیر و رو نکرد

شکر خدا که دور و برت خواهری نبود

در وقت دست و پا زدنت ، مادری نبود

خوب است اسیرِ نیزه و خنجر نمی شوی

بی پیروهن در این دَم آخر نمی شوی

دست کسی نخورده به گیسویِ دخترت

دلواپس کشیدن مَعجر نمی شوی

شکر خدا که دور و برت خواهری نبود

در وقت دست و پا زدنت، مادری نبود

شکر خدا کنیزکی از نسل ساربان

آنجا به فکر غارتِ انگشتری نبود

شاعر: محمود مربوبی

او که برای عالم و آدم طبیب بود

حتی میان خانۀ خود هم غریب بود

خواهر نداشت تا برسد پیش پیکرش

مادر نبود تا که کند گریه در برش

از دردِ زهر، کُل تنش تیر می‌‌کشید

خونابه از لبش به کف حجره می‌‌چکید

در وقت احتضارِ کسی، کف نمی‌زنند

هنگام دست و پا زدنش، دف نمی‌زنند

اما امان ز ظلم و جفای کنیزها

گم شد صداش بین صدایِ کنیزها

در لحظه‌‌های آخر خود بی شکیب بود

او غصه‌دارِ روضۀ شیب الخضیب بود

با اینکه تشنه بود، ولی نیزه‌ای نخورد

در بام خانه پیرُهنش را کسی نبرد

شکر خدا که دختر او را کسی نزد

با کعب نیزه، خواهر او را کسی نزد

خیلی حسین در ته گودال خسته بود

قاتل به روی سینۀ آقا نشسته بود

شمر از صدای نالۀ زهرا حیا نکرد

در قتلگاه گیسوی او را رها نکرد

شاعر:علی سپهری

حسین....

.