نمایش جزئیات
عزای جواد لائمه
غرقِ ماتم (2) گشته عالم، در عزای جواد لائمه (2)
کرده زهرا، نـــاله بر پا(2) از برای جواد الائمه(2)
یـــــوسف زهرا به سن نوجوانی گشته مسموم
می دهد جــــان در میان حجرۀ در بسته مظلوم
در بهـــار زندگی از عمر خود گردیده محروم
رفته از هــوش، گشته خاموش، ناله های جواد الائمه
فاطمه اولاد خــــود را حالتی دلخسته بنگر
یوسفت در آه و افغان، بــــا دل بشکسته بنگر
قتــــــلگاهش را میان حجرۀ در بسته بنگر
شد ز بیــــداد، شهر بغداد، کربلای جواد الائمه (2)
آرزوی دیـــدن قبرش بود بر قلب زارم
دوست دارم سر گذارم روی قبــــــــرش جان سپارم
من که امیدی به غیر از اهل بیت بـــــــر کس ندارم
اعتقادم، اعتبـــارم، از برای جواد الائمه
همچو جدش تشنه لب در بـــین حجره دست و پا زد
از بــــرای قطره آبی قاتل خود را صدا زد
هــــــر کنیزی ناله بر مظلومی ابن الرضا زد
شیون از خاک، شد بر افلاک، در سرایِ جواد الائمه (2)
(میثم)