نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت رقیه(س) شب سوم محرم بنفسِ حاج سید مهدی میرداماد

روضه و توسل به حضرت رقیه(س) شب سوم محرم  بنفسِ حاج سید مهدی میرداماد

خرابه تاریکه
*خسته نشدی اینهمه داد زدی؟گریۀ شما با این سه ساله یه فرقش اینه که شماها که گریه میکنید کنار دستیت آرومت میکنه ..

هی بهت آب میده هی حواسش هست تو حالت بد نشه اصن بالاتر مادر ما وایساده کنارت هی اشکاتُ پاک میکنه ..
امام سجاد فرمود ما گریه میکردیم با ته نیزه میزدن .. ما گریه میکردیم لگد میزدن ..

اما تو امشب راحت داد بزن هرکی رفت خونه صداش گرفت بدونه یه ذره شکل رقیه شده*

خرابه تاریکه تو روشنش کردی
*تا خرابه روشن شد یه صحنه ای دید*
تو هم لبت زخمه تو هم پر از دردی
*چقد شکل هم شدیم بابا .. بابا منکه چشمام درست نمیبینه تو منو نگاه کن*

نگام کن که چجوری پیرم کردن
بی امون منو زمین گیرم کردن
نگام کن بابا

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه
گهواره رو دادم ولی غم اصغرُ نه

*هرکی اهل کنایه بود من لال میشم این یدونه رو نمیتونم توضیح بدم هرکی گرفت داد بزنه*

سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه
گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرُ نه

*فرمودند سرُ انداختن جلوش تا سرُ انداختن عقیلۀ بنی هاشم و بقیۀ مخدرات دویدن جلوی رقیه شاید سرُ نبینه .. خواستن یه کاری کنن حواسش پرت بشه سرُ نبینه ..*

برید کنار میخوام سرُ ببینم
زخمای روز آخرُ ببینم ..
*به خدا قسم امشبو سالم رد کنی میرسیم به عاشورا ان شاءالله ، اینو حضرت آقای علوی می فرمود :کی میگه نشناخت ؟کی میگه گفت غذا نمیخوام؟

تا دید شلوغ شد خرابه زن و بچه ریختن به هم یه چیزی انداختن رو خاک ، همه چی همون اول دستگیرش شد*

برید کنار میخوام سرو ببینم
زخمای روز آخرو ببینم
جلو چشامو نگیرید که میخوام
پارگیای حنجرو ببینم ..

*سرو بغل کرد:
مَنْ الَّذي أَيتمني بابایی …
همتون کمک کنید یتیم نوازی همینه به خدا شب عاشورا همتون گریه کردید با این ، غریب گیر آووردنت حالا من امشب عوضش میکنم :
یتیم گیر آوردنت .. اینه رسمش؟*

مَنْ الَّذي أَيتمني بابایی
دیگه تو آغوش منی بابایی
اینهمه جا رفتی دلت نیومد
به دخترت سر نزنی بابایی

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه
گهواره رو دادم ولی غم اصغرو نه
سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه
گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرو نه

*حالا حرفای در گوشی ؛ (دختر دارا میدونن) یه حرفای رو دخترا جلوی همه میزنن یه وقتایی بعضی حرفا حرفای درگوشیِ ، عمه نباید بشنوه*

کاشکی میشد بازم برام بخندی
پلکای زخمیتُ دیگه نبندی
خیلی تنم درد میکنه بابایی
از شبی که پرت شدم از بلندی

ببین لبم داره عجب شکافی
نمیشه موی سوختمُ ببافی
هر دفعه گفتم که بابامُ میخوام
بهم زدن یه سیلیِ حسابی

از کوچه ها نگو ،راستی خبر نداری از عمو
بگو اگه دیدیش ،سر رقیه سوخته مو به مو

از مجلس شراب چیزی بهش نگو

*بابا بهش نگو؛ چیو نگم؟بهش نگو تو جمعیت بودم دیدم یه نامحرم داره خواهرمُ نشون میده ..

بابا تاحالا اسم کنیزُ نشنیده بودم .. بابا دیدم نامحرما به ما بد نگاه میکنن .. بابا بهش نگو ؛ عموم غیرت اللهِ ..

بهش نگو ریختن روی سر عمم .. خودشُ انداخت رو بچه ها ،بچه هارو نزنن .. با کعب نی و تازیانه و نیزه …

حسین .. بهش نگو از بالای ناقه افتادم .. بهش نگو موهامُ کشیدن .. بهش نگو پا برهنه رو خارا دویدم .. بهش نگو لگد خوردم ..*

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه
گهواره رو دادم ولی غم اصغرو نه
سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه
گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرو نه

دستتُ بیار بالا ، به رقیه .. روزیِ اربعین دستِ رقیه ست .. باب الحسین رقیه ست .. بلند بگو یا حسین …

.