نمایش جزئیات
لبهای بابا
وقتی سر را گذاشتند جلوش، اولین جمله ای که گفت:
من الذی ایتمنی علی صغر سنی
دوم: من الذی قطع وریدک،
سوم: من الذی حبل شیبک
رمزالمصیبه می نویسد: سر با اون وضعیت جلوی بچه است، لبها به خون چسبیده، تا لبهای بابا را اینطور دید، اینقدر با دست به دهان خودش زد …
هر بلایی که بود یا می شد
بر سر زینب تو آوردند
قاری من چرا نمی خوانی؟
چه به روز لب تو آوردند؟
منبع:كتاب گلواژه های روضه