نمایش جزئیات

روضه حضرت رقیه سلام الله علیه_استاد حاج منصور ارضی_حاج ابوالفضل بختیاری

روضه حضرت رقیه سلام الله علیه_استاد حاج منصور ارضی_حاج ابوالفضل بختیاری

لاغر شدم برای تنم کار مشکل است طی مسیر با تن تبدار مشکل است بد راه میروم،نروم میخورم زمین *چون منو میکشن* بد راه میروم،نروم میخورم زمین پای برهنه رد شدن از خار مشکل است کوتاهی قدم به وصالم ضرر زده بالای نیزه رفتی و دیدار مشکل است نزدیک تر بیا که ببینم کمی تو را *اگه گفتی چرا؟! چشما نمیدید...* نزدیک تر بیا که ببینم کمی تو را دیدن برای دیده ی خون بار مشکل است گفتم سر تو را بدهد،مشت زد به من بابای من تحمل آزار مشکل است *** (حرف ما دختر و پدر امشب بیشتر روضه های مکشوف است)2 زخم من یادگاری شام و زخم تو یادگاری کوفه ست دختران بازیم نمیدادند چون لباس تنم قشنگ نبود دستم انداخت دختر خولی وصله ی دامنم قشنگ نبود خیزران یزید پیرم کرد *صبح رو پنجه ی پا ایستادم دیدم با چوب میزد بر لب و دندانت...* خیزران یزید پیرم کرد چوب دست بد و بلندی داشت دخترش هم به معجرم خندید دخترش حس خودپسندی داشت چند دندان شکست بین طبق 2 دانه به دانه را شمردم من پیش من چوبدست خوردی تو 2 پیش تو پشت دست خوردم من حسین ...

.