نمایش جزئیات
ذکر توسل و روضه جانسوز _ ویژۀ ایامِ شهادت امام باقر علیه السلام _حاج محمود کریمی
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفیکُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ
ای ولی اللهِ داور السلام
ای سلامت از پیمبر السلام
حجت خللاق اکبر السلام
زاده زهرای اطهر السلام
السلام ای باقر آل رسول
چارمین فرزند زهرای بتول
ای نبی برتو فرستاده سلام
وی به زین العابدین ماه تمام
هفتمین معصومی و پنجم امام
مکتبت تا صبحِ محشر مستدام
تیغ نطقت می شکافد علم را
روح می بخشد مرامت حلم را
ای سلام ای ذاتِ حیِ داورت
بر تو نطقِ فضیلت پرورت
علم آمد سجده بر خاک درت
حلم گردیدست بر دور سرت
نسل نوری هم زِ بابُ هم زِ مام
خود امام و مادرت بنتُ الامام
*مادر امام باقر علیه السلام دخترِ امام مجتبی علیه السلامِ ، بخاطر همینِ بعضی موقعها سلام میدی به امام زمان میگی یابالحسن و الحسین ....*
کیستی ای آیتِ سِرُّ علم
تو هم از نسلِ حسینی هم حسن
تو امامت را روانی در بدن
ای ولایت را چراغِ انجمن
علمِ تو علمِ خداوندِ جلیل
وحی باشد بر لبت بی جبرئیل
*یابن الزهرا .......اگه بدونی امشب پشت بقیع چه خبره ؟... یه مش بی حیا وایسادنیه نفر از دور هم سلام نده ... اینجا رو بقیع کنید*
یابن الزهرا گر چه با بغض تمام
حرمَتَت گردید پامالِ هشام
برتنت آزار آمد صبح و شام
تو امامی تو امام تو امام
نور از هر سو که خیزد دیدنیست
چهرۀ خورشید کی پوشیدنیست
تو خزانِ باغِ زهرا دیده ای
تو تنِ بی سر به صحرا دیده ای
گردنِ مجروحِ بابا دیده ای
برفرازِ نیزه سرها دیده ای
کاش میدیدم چه آمد برسر
یا چه کرده کعب نی با پیکرت
تو چهل منزل اسارت دیده ای
از ستم کاران جسارت دیده ای
تو عزیزی و حقارت دیده ای
تشنگی و قتل و غارت دیده ای
چهارساله کوهِ ماتم برده ای
مثلِ عمه تازیانه خورده ای
*آقاجان ... مولاجان ... عزیزِ دلِ فاطمه ... بازماندۀ کربلا ... چهار ساله عاشورا ... هم نوا و همسفر عمه جانت زینب ... هم سن سال عمه جانت رقیه ... من که روضه بلد نیستم بخونم ، شما برا ما روضه بخون ... از قول امام باقر برات روضه بخونم ...تا هر چقدشو توان داشتی برات میگم ...*
هجومِ موجِ بلا را به چشمِ خود دیدم
غروبِ کرببلا را به چشم خود دیدم
به سر زنان پِیِ عمه به روی تل رفتم
ذبیحِ دشتِ منا را به چشم خود دیدم
میان آن همه نیزه بدست ، در گودال
سنان بی سر و پا را به چشمِ خود دیدم
زِ قتلگاه همه دستِ پر که میرفتن
به دوشِ خولی عبا را به چشمِ خود دیدم
میان پنجه و هرنعل تازه و میخش
لباسِ خونِ خدا را به چشمِ خود دیدم
عمو که خورد زمین رویِ حرمله وا شد ...
تمام واقعه ها را به چشم خود دیدم
*منم مثلِ بابام حرفم یه کلامه : الشام ........*
گذشته از همۀ اینا به شهر بد نامان
زمانِ قحط حیا را به چشم خود دیدم
*سادات ببخشن ...*
میان مجلسِ نامحرمانُ بزمِ شراب
ورودِ آل عبا را به چشم خود دیدم
ته پیالۀ خود را کنار سر ...
غمار رو طشت طلا را به چشمِ خود دیدم
حسین ...
*چوب میزد ... طعنه هم میزد ، محکم میزد ، گفت حسین چه لب و دندانِ قشنگی داری ... بشکنه دستش ... از سرِ بریده خونِ تازه جاری شد ، حسین ....حسین آرام جانم ، حسین روحُ روانم ...*
مردم به چشمِ آب مرا بنگرندُ لیک
من از سراب نزدِ تو بی آبروترم ....
غبارِ ماتمِ تو آبرو به من بخشید
به عالمی ندهم این غبارِ ماتم را ...
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن دم را
*یاد همۀ شهدا،شهدایِ مدافع حرم ، شهدایِ فاطمیون همۀ دوستانِ امیرالمومنین ... همه تا آماده میشی برا سینه زدن ، صدای نالت قطع نشه تا سینه برنی*ای حسین ......
شاعر: استاد سازگار
.