نمایش جزئیات

روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب سوم محرم _روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _ سید مهدی میرداماد_ حاج محمود کریمی

روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب سوم محرم _روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _ سید مهدی میرداماد_ حاج محمود کریمی

صد دانه یاقوت دسته به دسته

بَر رویِ دستُ پایم نشسته ...

*بابا وضع ما رو بیا ببین*

صد داغ دیده دسته به دسته

کنجِ خرابه یک جا نشسته

*بابا همچینم زیور آلاتِ منو نبردن،نبردن؟خانم خلخال داری؟*

خلخال دارم بر ساقِ پایم

یاقوت ریزد از دست هایم

از پای تا سر یاقوت دارم

می ریزم آن را در پایِ یارم

در دست مردیست یک گوشواره

یاقوتِ بر آن از گوشِ پاره

یاقوت جاریست از چشم هایم

شد دامنم پُر از اشک هایم

من دست بندِ تازه نبستم

رنگین کمان است بر رویِ دستم

*رنگای رنگین کمون چیه؟بنفش،نیلی،آبی،سبز،زرد،نارنجی،قرمز ...*

صد دانه یاقوت دسته به دسته

بَر رویِ دستُ پایم نشسته ...

صد سنگ از بام،دسته به دسته

بر صورتم خورد من دست بسته

امروز طفلی خنده به لبهاش

می رفتُ دستش در دست باباش

چیزی نگفتم او سنگ برداشت

*بابا بخدا من چیزی نگفتم ... میدونی که ما اصلاً حرف بد نمی زنیم ، بابا تفریحشون شده میان از بیرون خرابه سنگ میزنن ...*

چیزی نگفتم او سنگ برداشت

یاقوتِ سرخی رویِ سرم کاشت

فریاد زد گفت من اهلِ شهرم

بابا نداری من با تو قهرم

*بابا نداشتن یعنی اینقدر بده؟ ...*

خوابم گرفته ، طاقت ندارم

جایِ گُلِ سر ، سر درد دارم

*سرم سنگ خورده ، چوب خورده ، سیلی خورده ... بچه رو بخوان بزنن نشونه نمی گیرن ، اینقد سر بچه است،به هر جا خورد،خورد ... مشت خورده ... تو بیابون که گیرش انداخت ، هی دستش رو بالا گرفت ، دید نمیشه ، دو تا دستاش رو با یه دست گرفت ... سر دَرد دارم ...*

آتش بریزند از بام تا کی

تحقیر تا چند؟دشنام تا کی؟

*بابا حالا زدن ها یه طرف،اینقدر حرفایِ بد زدن ... من از این حرفا نشنیده بودم ...*

یادم نرفته ، خونه ، مدینه

که خواهرم بود بانو سکینه

کوچه به کوچه دشوار رفتیم

بابا ندیدی بازار رفتیم ...

دامان مرگم میگیرم امشب

آیی نیایی میمیرم امشب

*شبِ آخرش کاری کرد،خرابه دوباره کربلا شد ... فاطمه سلام الله علیها مادرش هم همینطوری بود ، روزِ آخر ، بچه هاش رو استحمام کرد،حسن و حسین و زینبینش رو ، لباس تمیز تَنِشون کرد ... خمیر درست کرد ، نون درست کرد ... همه گفتن الحمدالله مادر خوب شده ...

همیشه اینطوریِ ، اونایی که از دنیا میرن ، روز آخر خوب خوبا اینجورین ، لبخند رو لبشونه ، خدا همه مریضا رو شفا بده ، کار فقط دست حضرت رقیه است ، امام زمان کمک کنن من این روضه رو بخونم ، صبح به صبح بلند شدی بعد از نماز صبحت ، دستتُ رو پیشونیت بذار یه جمله بگو : وای عمۀ امام زمان رو زدن ...

روزِ آخر ، رقیه یه رفتاری کرد شب آخر اصلاً همه رو کُشت ، روزِ آخر خیلی از صبحش آروم بود ، دیدی یه نفر تو فکر فرو میره ؟ دیگه هیچ حرفی نزد ، خواهراش اومدن ، عمه هاش اومدن ، زبانحاله دارم میگما : گفتن قهری؟ بابات میاد ...

به خواهر بگو چی شده ، حالت خوبه؟... خوب ، تو چرا حرف نمیزنی ؟ یه چیزی بگو ... کُشت همه رو ، آخرش دادش در اومد ، عمه جان ! ناراحتیم سر اینه:*

من که جدم علی به وقتِ نماز

داد انگشتری به اهلِ نیاز

مادرم فاطمه سه لیلُ و نهار

نانِ افطار خویش کرد ایثار

من خود آن گوشوار میدادم

دُرّ به آن نابکار میدادم

پس بگو تازیانه کم بزنند

دخترم ، دخترانه ام بزنند ...

*صورتمُ نگاه کن ، امشب بابام میاد چی بگم ؟ ای وای ...*

. .

یه موقع اومدی ، که من نایی ندارم

ببخش که اسبابِ پذیرایی ندارم ...

غصه سرم ریخته ببخش

وضعم بهم ریخته ببخش ...

*دخترانه است،اوج روضۀ دختر اینجاست*

بعد آتیش خیمه ها

موهام یکم ریخته ببخش ...

*اگه مو داشتم فرش راهت می کردم ... نمیذاشتم سرتُ روی خاکا بذارن*

قافله شهر شام رفت

میونِ ازدهام رفت

با گلِ سر بابا جون

چند تا النگوهام رفت ...

قافله شهر شام رفت

میون ازدهام رفت

با گلِ سر باباجون

یه مشتی از موهام رفت ...

*دختر دارا ، دختر حاضر نیست موهاش رو کوتاه کنه ... همه روز رو تقسیم کنی ، بیشتر ساعت ها هی جلو آیینه موهاش رو درست میکنه ...*

از این و اون سرت رو

دست به دست گرفتم

از نیزه ها آخر

سرت رو پس گرفتم ...

تموم کن اینجا سفرُ

حالا که اومدی نرو

از تو موهات پاک میکنم

با معجرم خاکسترُ

*بابا تو رو دیدم همه دردام یادم رفت ... همه غصه هام یادم رفت ، تازه می بینم چقدر شکلِ تو شدم ، چقدر منو تو بهم شباهت داریم بابا ... نگاه کرد دید سرُ روش مثلِ باباش شده ، هم سر ، هم موها ، هم صورت ، هم چشما ...خوب نگاه کرد دید لبای باباش یه جوریِ ، آروم دست کشید رو لبایِ باباش ، بابا تنها جایی که مثل تو نشده ، لبامه ... آخ بمیرم ، دستش رو مُشت کرد ، اینقدر تو دهن خودش زد ...*

حسین .....

آمدی سویِ پریشان حالان

ماهِ ویرانه شدی باباجان ...

ماه ، سلامٌ علیک

بابا ، سلامٌ علیک .....

حسین .....

.