نمایش جزئیات

روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب سوم محرم _ روضۀ حضرت رقیه سلام الله علیها _ سید رضا نریمانی

روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب سوم محرم  _ روضۀ حضرت رقیه سلام الله علیها _ سید رضا نریمانی

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

من بریدم دل زِ دنیا ، آبرویم را مبر

رو زدم حالا به دریا ، آبرویم را مبر

غرق در بحر گناهم ، دستگیرِ عالمین

جان زهرا ، جان مولا ، آبرویم را مبر

من کجا و گریه کردن برایِ تو حسین

وصلۀ ناجورم اینجا ، آبرویم را مبر ...

من خودم را بین خوبان تو پنهان کرده‌ام ...

(هرکی ندونه تو میدونی من چکاره هستم ...)

من خودم را بین خوبان تو پنهان کرده‌ام ...

تو ببین این خوب ها را، آبرویم را مبر...

دارم از حالِ خودم خیلی خجالت می‌کشم ...

(آخه می بینم بغل دستیم داره خوب گریه میکنه ... ولی من حالِ خوبی ندارم ... اشک ندارم ...)

دارم از حالِ خودم خیلی خجالت می کشم

سر نمی‌آرم به بالا ، آبرویم را مبر

بین خوبانت به من هم روزیِ اشکی بده

می‌شوم بی اشک رسوا ، آبرویم را مبر

دارد آقا آبرویم می‌رود کاری بکن

جان زهرا ، جان آقا ، آبرویم را مبر

دارد این دوری ز تو خیلی خرابم می‌کند

کربلایم را بده یا آبرویم را مبر

با فراقِ کربلا داری عذابم می‌کنی

بیشتر با این بلاها آبرویم را مبر ...

(دیگه مقدم نمی چینم ... میرم سر اصلِ روضه ...)

بردنِ نام تو هر چند خطر داشت پدر

دخترت عشقِ تو را مدّنظر داشت پدر

ذره‌ای ترس به دل راه ندادم زیرا

دخترت مثل علمدار جگر داشت پدر

(لال بشم ان شاالله ... یه حرفایی میخوام بزنم ...)

عمه نگذاشت که اطفال تو سیلی بخورند

قافله در همۀ راه سپر داشت پدر

(من میگم و رد میشم ... )

چوب زد بر لب تو تا که مرا زجر دهد

این یزید از دل من خوب خبر داشت پدر

آنقدَر زیر لبم ذکر خدا را گفتم

تا که دست از سر لب‌های تو برداشت پدر

از قتلگاه بدم میاد

چکمه سیاه بدم میاد

از اونی که آتیش زده

به خیمه‌گاه بدم میاد

از هرچی جنگ بدم میاد

از چوب و سنگ بدم میاد

خدا میدونه چقد از

کوچۀ تنگ بدم میاد ....

آخه کی از فحش و کتک خوشش میاد؟

از موی سوخته و لب ترک ترک خوشش میاد؟

حالا تو از موی سرم خوشت میاد؟ ...

(بابا قشنگه موهام ...؟؟گرچه چیزی برام نمونده ...)

حالا تو از موی سرم خوشت میاد؟

از اینکه دست دراز کنن به معجرم خوشت میاد؟

(چه کنم؟ بریم جلوتر یا نه ....؟)

از ساربون بدم میاد ...

از رد خون بدم میاد ...

چند روزه حتی از تنور

از بویِ نون بدم میاد ....

*با این ناله ات نذار من بخونم ... ناله بزن ...*

از بویِ دود بدم میاد

من از حسود بدم میاد

از اونی که پیرهنتُ

دزدیده بود بدم میاد ...

فکر نکنم خوب بشه این کبودیا

چقد بدم میاد من از محلۀ یهودیا

*وای ... وای ... میکشه به امام حسین این یه بیتش ...*

حالا تو از زیر چشام خوشت میاد؟

(بذار اینو نگم ها؟؟...چکار کنم؟ ... ولی تو با ناله ات حقشو ادا کن ...)

حالا تو از زیر چشام خوشت میاد؟

حالا که دندون ندارم از خنده‌هام خوشت میاد؟

حالا تو از مویِ سپید خوشت میاد ؟

از اینکه زانو بزنم پیش یزید خوشت میاد؟

(میگم و رد میشم ... وعدۀ همه مون حرمش ...)

من از طناب بدم میاد

از اضطراب بدم میاد

از خنده‌های حرمله

جلو رباب بدم میاد ....

از شهر شام بدم میاد

از ازدحام بدم میاد ....

به عصمت سکینه از

بزمِ حرام بدم میاد .... حسین ....

آی دختر شامی بگو،گشنه باشی خوشت  میاد؟

دختر باحیا باشی از حواشى خوشت میاد؟

*(زبان حال) گفت بابا ، من که نمی دیدم ... عمه نمیزاشت من ببینم ... جلوی مارو گرفته بود نمیزاشت ما ببینیم ... اما فقط یه چیزی می دیدم ... از دور می دیدم چوبِ یزید بالا میره ... دستایِ عمۀ ما هم بالا میره ... چوب که پایین می اومد دستایِ عمه ام هم به صورت می خورد ... نمی دیدم داره چی می شه ... اما حالا که سرتو برام آوردن دارم می بینم با لب و دندانت چیکار کردن .... میدونی چیکار کرد؟...اینقد با مشت تو دهنش زد ....حسین ......ان شاالله به زودی زود راه حرمش باز بشه ، باهم دیگه بریم حرم این سه ساله ... اونجا عرض ادب کنیم ...هنوز خیلی حرفا دارم ... امشب شب گریه است ... امشب شب آروم گریه کردن نیست ... ناله تو آزاد کن با همه وجودت بگو ...یاحسین .......

.