نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم _ روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _حاج مهدی سماواتی

روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم  _ روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _حاج مهدی سماواتی

*انقدر منتظر بابا شد تا قرار از کف داد ... دیگه دلشم گوشه ی خرابه ، هی ناله میزد ، اشک میریخت ... میگفت ...اَبَا ... یا اَباَ ... یا اَبَا ...مگه میشه سه ساله ی  ابی عبدالله گریه کنه...بهانه ی بابا بگیره ، کسی بشنوه بتونه آروم بگیره ... دل شب گوشه خرابه یه پارچه عزا شد .... ای حسین جانم ....ناز دانه ی ابی عبدالله گریه میکرد اهل خرابه ناله میزدن ... تشبیه این منظره رو اونایی که مقتل نوشتن تشبیه کردن به عصر عاشورا ...ای حســین جان حســـین جانم ...یه جوری بابا رو صدا زد بابا رو کشاند گوشه ی خرابه ... بابا اومد ... با سَرم اومد ... الهی بمیرم .... حسین .....*

شب آمد و از آسمان شَفق رفت

باطل به جلوه گاه اهل حق رفت

*عمه خیلی تلاش کرد سَر و نشونش نده اما نشد ... از زانوی زینب دگر رَمق رفت ... حسینیا ، گریه کنا ، دل سوخته ها ....*

آن نازدانه جانب طَبق رفت

شد سِر مخفی ناگه آشکارا ...

*خیره خیره به سَر بریده ی بابا نظاره میکنه ... بمیرم .... یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی ... مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْكَ! ..آخه مگه دختر سه ساله میتونه رگهای بریده ی گردن بابا رو ببینه ؟!! ... حسین ...یه وقت دیدن دیگه صدای ناله نمیاد ... اینجا بود یه داغ دیگه به دل زینب گذاشتن ... حسین جانم ...یابن الحسن ... سر یه طرف افتاد نازدانه یه طرف ... بگم امان از دل زینب ... سَر بریده ی حجت خدا رو برداره یا نازدانه ی برادر ؟!! ...لابُد با یه دست سَر برادرو برداشت با یه دست ناز دانه ی برادر .... حسـین حســین جانم*

یک شب سر تو گشت به ویرانه میهمان

گشتم هزار سال خِجِل ای نگار من ....

صل الله علیک یا ابا عبدالله ...

.