نمایش جزئیات

روضه و توسل به جنابِ «جون» غلام امام حسین(ع)شب چهارم محرم ۹۸ بنفس حاج حنیف طاهری

روضه و توسل به جنابِ «جون» غلام امام حسین(ع)شب چهارم محرم ۹۸ بنفس حاج حنیف طاهری

.

قسمت ابتدایی

از موالی حسینی "جون" نام او غلام شه ، شهان او را غلام دکه عطار دین را ، مُشک تر کعبۀ کوی حسینی را ، حَجَر عشق را بس شهرهایِ محکم است زان میان ، او چون سواد اعظم است گاه عبدالله زیب دوش او گاه اصغر زینت آغوش او دید چون در کربلا اوضاع جنگ در پی خدمت، میان بربست تنگ بهر رخصت بوسه زد بر پای شاه همچو هاله گشت بر اطراف ماه *افتاد به پایِ ابی عبدالله ، آقا اجازه بدید منم برم خونم رو برا شما بریزم ..* شاه گفتا کای غلام دل فکار رو! به راه خود ، مرا تنها گذار عرض کرد: ای سبط پاکِ مصطفی(ص) دور باشد این زآئینِ وفا روز نعمت ، کاسه لیس خوان تو روز نقمت ، دور از سامان تو هست آزادی من ، در بندگی من نخواهم بی وجودت زندگی من نخواهم زندگانی در جهان بعد مولایان و مولا زادگان *ایستاد مقابل امام ، باید دلِ امام رو بدست بیاره .. بدنم بویِ بد میده چهره ام سیاهه .. به من اجازۀ میدان رفتن نمیدید؟ ..دید اشک از گونه هایِ حضرت جاری شد .. قبل از اینکه بره دستاشُ بلند کرد : «اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ الأبرارِ وَ عَرِّف بَینَهُ و بَینَ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ»* دید چون خضر بیابانِ نجات اندر آن ظلمت ، عیان آب حیات طرفه بدری در شب دِیجور دید لیلة القدری سراسر ، نور دید طینتش را یافت علیین نژاد لاجرم رخصت برای جنگ داد یافت اذنِ جنگ چون از شاه دین شد روانه جانب میدان کین بر سپاه کوفیان شد حمله ور زد به جان جمعی از ایشان شرر ناگهان افتاد از زین بر زمین همچو مُشک نافه از آهوی چین شد به خاک و خون قرین تا پیکرش از وفا آمد شه دین بر سرش آن چه با فرزند خود اکبر نمود باغلام خویش آن سرور نمود خود نهاد از مهر رو بر روی او گفت "اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ" گفت راوی در میان قتلگاه دیدم او را ، با رخی مانند ماه . .

قسمت پایانی

. سه نفر صورتشون رو خاک بود ابی عبدالله اومد صورت به صورتشون گذاشت .. یکی علی اکبر میوۀ دلش بود ، دید هرکاری میکنه دلش آروم نمیشه ، انقدر بدن پاره پاره بود بغل نمیتونست کنه .. (همه شبای محرم عاشوراست دیگه) دلم خواهد تو را در بر کشم اما از آن ترسم اگر دستم رسد بر پیکرت پاشیده تر گردی خم شد صورتُ گذاشت رو صورتِ علی .. هی از جگرش میگفت : وَلَدی ... جگرم آتیشِ بابا .. ؛ یکی ام غلام سیاهِ ، (پیغام داره ها) یعنی اهل عالم بدون هرکاره ای هستی هر شکل و شمایلی داری هر آیینی داری ، سیاهی ، سفیدی ، هرکی هستی بیا حسین قبولت میکنه .. ازین در ناامید نشو .. به نا امیدی ازین در مرو امید اینجاست .. فضون تر از عدد قفلها کلید اینجاست اینم برا غلام سیاه .. یک نفر دیگه ام صورتشُ گذاشت رو صورتش : حُر تو بدی کردی ولی بد نیستی نمره کم داری ولی رد نیستی تو بلندی، چرخ دون پستت گرفت خاک پای مادرم دستت گرفت *یه جمله بگم برا امام حسین، تازه نه برا مادرت گریه کرد، نه برای این که راهشُ تو کوچه بستن خودشو زد ، نه تا شنید پهلو شو شکستن داد زد، فقط به نام فاطمه احترام کرد، دستشو گرفت، من انقدر تو صورتم زدم برا مادرت امشب چشای قشنگتو بگردون منم ببین تو این شلوغیا یه زخمی رو پیشونی حُر ایجاد شد ابی عبدالله وقتی این خون از پیشانی بیرون میزد نتونست طاقت بیاره با یه دستمال این سر حُر بست .. (آماده ای روضه بخونم؟؟) زینب داشت میدید ، یکی با سنگ زد پیشانی رو شکست .. گفت کاشکی میتونستم میومدم پیشونیتُ میبستم یا اباعبدالله ... امام رضا فرمود: گریۀ بر جد غریب ما اگه به زجه برسه گناهای بزرگُ میریزه ..( برا این روضه بلند گریه کن ) خون جلو چشاشُ گرفت.. (چیکار کنه؟؟) دامنِ عربی رو بالا زد سفیدی سینه معلوم شد .. یک سه شعبه دوباره حرمله زد تپش قلب اطهرت افتاد ... امام زمان می فرماید دیگه جد ما رو پا نمیتونست وایسه .. (هر چه بادا باد هر کی فکر میکنه عاشورا زنده اس گریه نکنه ..) تیر یه جوری تو سینه اش بود از جلو باید تیرُ بیرون می آورد ، الله اکبر .. راوی میگه وقتی تیرُ بیرون کشید مثل ناودان خون فواره میزد ... مسلمانان حسین مادر نداره غریب است و کسی بر سر نداره حسین .. حسین .. .