نمایش جزئیات
مدح و توسل زیبا _ ویژۀ عیدِ ولایت عیدالله الاکبر غدیرِ خُم _ سید رضا نریمانی
تورا از آسمان آورد تاکه روشنای این زمین باشی خدا میخواست تا تفسیری از نور مبین باشی
تو را آورد و با تو عشق را معنای دیگر داد خودت عشقی خدا میخواست تا عشقآفرین باشی
فراتر از بشر هستی نمیگویم خدا هستی خدا میخواست آن باشی،خدا میخواست این باشی
امامالمتقین باشی،اساس و رکن دین باشی امامت را نگین باشی،خدا را همنشین باشی
یداللهی و دستی نیست بالاتر ز دست تو خدا میخواست تا دست خودش در آستین باشی
شبی که غرق وحشت بود جسم و جان بزدلها تو ماندی تا که آن شب جای ختمالمرسلین باشی
پر است از نام حیدر معرکه مولا به یک لحظه چگونه میتوانی در یسار و در یمین باشی
الا ای دلبر زهرا بخوان مَن کُنتُ مولا را فقط تو میتوانستی نبی را جانشین باشی
خلاصه میشود تفسیر قرآن در همین جمله خدا میخواست تنها تو امیرالمؤمنین باشی
نمیدانم چرا اینگونه مجنون و پریشانم گهی محزون و غمگینم،زمانی شاد و خندانم
الا یا ایهاالساقی بیا با ما مدارا کن بریز از باده ی کوثر که امشب مست و حیرانم
چه گویم از کمالاتت که تو فوق کمالاتی و من هم چیزی از شأن و مقام تو نمی دانم
اذان گفتم پس از ذکر خدا و نام پیغمبر به نام تو رسیدم تازه فهمیدم مسلمانم
علی اول،علی آخر،علی ظاهر،علی باطن بدون تو همه کفرم و با تو عین ایمانم
به وقت رزم با هر ضربه ی تیغ دودم مولا نبی میگفت یاحیدر خدا میگفت ای جانم
غدیر تو شده اذن ورود ما به عاشورا همانطوری که قبل از اربعین پیش تو مهمانم
شبی در خواب میدیدم که من هم زائرت هستم نشستم گوشهی صحنت امین الله می خوانم
حریمت برده دلها را نجف کی میبری ما را؟! خودت میدانی آقاجان که من دلتنگ ایوانم ...
.