نمایش جزئیات
خبر آمد که ز معشوق خبر می آید
خبر آمد که ز معشوق خبر می آید
ره گشا یید که یارم ز سفر می آید
کاش می شد که ببا فند کمی مو یم را
آب و آیینه بیارید پدر می آید
نه تو از عهده این سوخته برمی آیی
نه دگر موی سرم تا به کمر می آید
جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد
غا لبا درد به دنبال جگر می آید
راستی گم شده سنجا ق سرم پیش تو نیست
سر که آشفته شود حوصله سر می آید
هست پیر ا هنی از غارت ان شب به تنم
نیمه عمامه از آن بهر تو در می آید
به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم
که به جز من ز پس کار تو بر می آید
راستی هیچ خبر داری تب کردم
راستی لاغری من به نظر می آید
راستی هست به یادت دم چادر گفتی
دخترم به تو چادر چقدر می آید
سر مه ای را که تو از مکه خریدی بردند
جای آن لخته خون روی بصر می آید
برچسب ها
- اشعار شهادت حضرت رقیه (س)
- آموزش مداحی
- شعر مذهبی
- متن شعر مداحی
- شعر روضه شهادت حضرت رقیه
- متن اشعار روضه شب سوم محرم
- متن شعر روضه
- متن شعر روضه شهادت سه ساله اباعبدالله الحسين
- متن شعر روضه جانسوز
- دانلود شعر روضه
- متن شعر روضه شب 3 محرم
- دانلود شعر مداحی
- شعر برای شب حضرت رقیه
- متن شعر روضه برای حضرت رقیه امام حسین
- متن شعر روضه شهادت حضرت رقیه
- متن شعر حضرت رقیه