نمایش جزئیات

وارث مادر

وارث مادر

قطره ای بودم که در بحر شهادت جا گرفتم

این شهامت را من از جانبازی بابا گرفتم

کودکی بودم سه ساله کز برای نهضت دین

اندر این ویرانه همچون گوهری مأوا گرفتم

آنقدر از دوری بابا فغان و ناله کردم

تا در آغوش سر بُبریده ی او جا گرفتم

من یتیمم صورتم از ضرب سیلی گشته نیلی

لا جَرَم این ارث را از جدّه ام زهرا گرفتم