نمایش جزئیات

ذکر توسل و روضه جانسوز _ شب سوم محرم _روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _حاج محمود کریمی

ذکر توسل و روضه جانسوز _ شب سوم محرم _روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _حاج محمود کریمی

یه گوشه خواب بودم خیلی آروم ولی پیچید تو گوشم صداشون نمیبردن اگه گشواره هامو خودم میبخشیدم به دختراشون (من که جدم علی به وقت نماز داد انگشتری به اهل نیاز مادر فاطمه سه لیل ونهار کرد افطار خویش را ایثار من خودم گوشواره میدادم دُر به آن نابکار میدادم پس بگو تازیانه کم بزنند دخترم دخترانه ام بزنند ...) نمیبردن اگه گوشواره هامو خودم میبخشیدم به دختراشون گذشت و گم شدم توی بیابون آخه از قافله جا مونده بودم یکی اومد برم گردوند بابا ولی کاشکی همونجا مونده بودم بابا بد اخلاقن چقدر مردای شامی به جای قلب سنگه تو دلاشون با این دستای سنگینی که دارند دلم میسوزه واسه بچه هاشون یه جوری زد چشام تاره هنوزم یه جوری زد قدم از درد خم موند جای دستش یکم بهتر شده اما جای انگشترش رو صورتم موند تو روی نیزه و من روی ناقه تو چشمات باز و من دستام بسته چقدر شکل همیم بابا نگاه کن منم مثل تو دندونم شکسته النگو هامو تو بازار فروختن دیگه فرقی به حال من نداره ولی ای کاش اینجوری نمونن آخه مال یتیم خوردن نداره ... به ماه آسمون میگفت،شمع شبستون منی یاد عمو بخیر که تو،مثل عمو جون منی راستی تو از تو آسمون،ببین بابای من کجاست بهش بگو که دخترت ساکن تو خرابه هاست بابا ... منو ببر ... من جا میمونم عمه ام و میزنن .... شیرین زبونیم تموم شد .... مال اون وقت بود که دندونام سالم بود .... بابا ..... ای حسین .....
.