نمایش جزئیات

بی كفن مانده به صحرا

بی كفن مانده به صحرا

بابای من     بی کفن     مانده به صحرا

امشب گل و پروانه و بلبل همه جمعن

در این ویران بر گرد شمعن

آتش زدل غم زده ام شعله کشیده

از خون سرت دور و برم لاله دمیده

با خون دل خود نوشتم

اینجا شده باغ بهشتم

بابای من   بی کفن    مانده به صحرا

این جلوه جانسوز تو آتش زده بر جان

رویت خونین مویت پریشان

آشفتگی موی تو را تاب ندارم

تا این که بشویم سرت تو آب ندارم

اینجا به خدا آب نجویم

با اشک دو چشمم بشویم

بابای من  بی کفن     مانده به صحرا