نمایش جزئیات

بابا دلم گرفته، مگه خبر نداری

بابا دلم گرفته، مگه خبر نداری

بابا دلم گرفته، مگه خبر نداری

قرارما این نبود، من و تنها بذاری

دلم برات تنگ شده،بابای مهربونم

هر وقت دلت خواست بیا،منتظرت می مونم

هر كی به ما رسیده،دل ما رو سوزونده

از اون همه مهربون، فقط یه عمه مونده

اطراف مون پر شده، از اونهایی كه بدن

عموهامون كه رفتن،اینها جاشون اومدن

محرم هامون كه رفتن،نامحرم ها اومدن

دلم می خواد كه امشب،چشمام تو رو ببینه

یك كمی زود تر بیا،با هم بریم مدینه

فقط یه بار دیگه،برام بگو لالایی

بهت دیگه قول میدم،آروم بشم بابایی