نمایش جزئیات

به همراه خود ببر مرا

به همراه خود ببر مرا

به همراه خود ببر مرا

 تو ای پدر

زجان خود سیرم

ببین که از پا نشسته ام

شکسته ام

اسیر زنجیرم

مسافرم از در آمدی

به دیدن دختر آمدی

 چرا چنین بی سر آمدی

وای از جدایی

سه ساله دشت کربلا

شراره آهش گرفته پا

 برای پرواز تا خدا

گشته هوایی

دل من پر زند به دورسرت پدر

عمه را نیرو بده با خودمن را ببر

ابتا یا حسین

ابو رسیده تبم به دست

سر خوش و مست

در این عزا خانه

بساط هجران شد از تو جمع

 رسیده شه برای پروانه

کنار بابا نشسته ام

 ز داغ آلاله خسته ام

کبوتری پر شکسته ام

در فکر پرواز

به سینه ام صد راز مگو

 سرشکم آید سبو سبو

بیاورم رو نمای او

 یک قلب پر بار

که شرر افکنده به گیسوی تو پدر

طره خاکستری موی تو پدر

ابتا یا حسین