نمایش جزئیات
غم هجر
آمدی گوشه ویران چه عجب
زده ای سر به یتیمان چه عجب
تو مپندار که مهمان منی
به خدا خوبتر از جان منی
بسکه از جور فلک دلگیرم
اوّل عمر ز عمرم سیرم
دل دختر به پدر خوش باشد
مهربانی ز دو سر خوش باشد
بعد از این ناز برای که کنم
جان به دامان و فدای که کنم
اشک از چشم من گر بگذارد
درد دلهام شنیدن دارد
گر چه در دامن زینب بودم
با سحر یاد تو هر شب بودم
گر نمی کرد به جان امدادم
از م هجرتو جان می دادم
امشب از روی تو مهمان خجلم
از پذیرایی خود منفعلم
مژده عمه که پدر آمده است
رفته با پا و به سر آمده است
دیدنی گوشه ویرانه شده
جمع شمع و گل و پروانه شده
آخر ای کشته ی راه ایزد
پدرت سر به یتیمان می زد
تو هم آخر پسر آن پدری
تو بر نخل امامت ثمری
که به پیشانی تو سنگ زده
که خون بر رخ تو رنگ زده
ای پدر کاش به جای سر تو
می بریدند سر دختر تو
برچسب ها
- اشعار سینه زنی حضرت رقیه (س)
- شعر مذهبي
- متن شعر مداحي
- متن شعر سينه زني
- دانلود شعر مداحي
- متن شعر حضرت رقيه
- متن اشعار سينه زني شب سوم محرم
- متن شعر سينه زني شهادت حضرت رقيه
- متن شعر سينه زني شهادت سه ساله اباعبدالله الحسين
- متن شعر سينه زني جانسوز
- شعر سينه زني شهادت حضرت رقيه
- متن شعر سينه زني براي حضرت رقيه امام حسين
- دانلود شعر سينه زني
- متن شعر سينه زني شب 3 محرم
- شعر سينه زني براي شب حضرت رقيه