نمایش جزئیات
قرارمون نبود،بیای بری-حسین سیب سرخی
قرارمون نبود،بیای بری
دیر اومدی و زود،می خوای بری
امشب این خرابه،باتو کربلا شد
روضه ی غروب ِ (قتله گاه به پا شد2)
گوشواره ای که تو خریدی،نگونگونگونگو
زیر لگد همش می گفتم ،عموعموعموعمو
واااااای وااااای 4
اونی که رحمی بر دلم نکرد
تو غُل و زنجیرم،ولم نکرد
گریه کن بابا جون به مصیبت من
جای دست زجر ِ (روی صورت من2)
زورشونو نشون می دادن، به من، به من ،به من ،به من
فایده نداشت هرچی می گفتم، نزن نزن نزن نزن
وااااای واااااای4
غریبه گی نكن با دخترت
چرا میاد هنوز خون از سرت
آسمون چشام باز بارون گرفته
از تنور سر تو،(بوی نون گرفته2)
هرجوری بود ازم گرفتن تو رو ،تو رو، تو رو ،تو رو
تا که نریختن تو خرابه برو برو برو برو
وااااای وااااای4
.برچسب ها
- حسین سیب سرخی
- اشعار سینه زنی حضرت رقیه (س)
- شعر مذهبي
- متن شعر مداحي
- متن شعر سينه زني
- دانلود شعر مداحي
- متن شعر حضرت رقيه
- متن اشعار سينه زني شب سوم محرم
- متن شعر سينه زني شهادت حضرت رقيه
- متن شعر سينه زني شهادت سه ساله اباعبدالله الحسين
- متن شعر سينه زني جانسوز
- شعر سينه زني شهادت حضرت رقيه
- متن شعر سينه زني براي حضرت رقيه امام حسين
- دانلود شعر سينه زني
- متن شعر سينه زني شب 3 محرم
- شعر سينه زني براي شب حضرت رقيه