نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده

من که بعد از تو به کوه دردها برخورده ام
از یتیمی خسته ام ، از زندگی سرخورده ام

دخترت وقتِ وداعت از عطش بیهوش بود
زهر دوریِ تو را با دیده ی تر خورده ام

دستِ سنگین یک طرف انگشترش هم یک طرف
از تمام خواهرانم مشت بدتر خورده ام

صحبت از مسمار اینجا نیست اما چکمه هست
با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده ام

*اگر میخوای برای رقیه گریه کنی ، دخترتُ رو زانوت بشون نگاهش کن .. کسی موهای دخترتُ نمیکشه .. کسی معجر از رو سر دخترت نمیکشه .. کسی جلوی روی تو با چکمه به پهلوی دخترت نمیزنه ..*

زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر
بی هوا سیلی محکم مثل مادر خورده ام

حرف های عمه خیلی سخت بر من می رسد
گوش من سنگین شده از بس مکرّر خورده ام

هر طرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت
گاه از این ور خورده ام گاهی از آن ور خورده ام

ساربان لج کرد با من هی مرا میزد زمین
گردنم آسیب دیده بس که با سر خورده ام

بیشتر که گریه کردم بیشتر سنگم زدند
ایستادم هر کجا تا سنگِ آخر خورده ام

آه بابا دخترت را هیچ کس بازی نداد
زخم ها از خنده ی این چند دختر خورده ام

دخترت با درد پا طی مسافت می کند
پای من زخم است ، پای زخم اذیت می کند

شاعر : سید پوریا هاشمی

.