نمایش جزئیات

خودم را بین بهشت و جهنم می بینم-استاد فاطمی نیا

خودم را بین بهشت و جهنم می بینم-استاد فاطمی نیا

حر بدنش می لرزید ،یکی گفت چرا می لرزی گفت خودم را بین بهشت و جهنم می بینم، دیدن که داره میره، دیدن که می گه خدا من دوستان تو را اذیت کردم، ببخش، نگران بود ابی عبد الله بفر ماید: دیر آمدی هر کس را بخواند می آورد، آمد گفت: یا ابا عبد الله، بد کردم، به یک تعبیر گفت: به نظر شما من راه توبه دارم ،  به یک تعبیر از من ،آ مدم جانم را قر بانت کنم .اگر کشته بشم توبه حساب می شه ،آقا یک لحظه فاصله نداد فرمود بیا ، اجازه گرفت: رفت کشته شد، وقتی افتاد دید سرش را از زمین بلند می کنه، ابی عبد الله داره دستمال زردی به سرش می بنده .