نمایش جزئیات

متن روضه شب پنجم محرم_عبدالله بن الحسن -حاج محمود كریمی

متن روضه شب پنجم محرم_عبدالله بن الحسن -حاج محمود كریمی

دستش به دست عمه و میخواست جان دهد

میخواست پیش عمه عمو را صدا زند

میدید حلقه حلقه همه چرخ می زنند

تا زخم بر بهشت حیا، بی حیا زند

 سنگی رسیده بوسه به پیشانی اش دهد

دستی رسید چنگ به سمت عبا زند

از بس كه ازدحام حرامی است

نیزه دار نوبت گرفته است كه سر نیزه را زند

حسین....روضه عبدالله روضه ی گوداله،مرد می خواد پای روضه اش

پا میزنند راه نفس بند آوردند

پر میکشند تا که کمی دست و پا زند

 خون از شکاف وا شده فواره میزند

وقتی ز پشت نیزه کسی بی هوا زند

طاقت نداشت تا که صدای پدر شنید

بابا برو ، برو نمان كه عمو ناله ها زند

 دستش کشید و هرچه توان داشت میدوید

تیغی ولی رسید که آن دست را زند

از بس كه جا نبود در انبوه زخم ها

در مانده بود حرمله تیر از كجا زند

حسین....ای حسین...جلسه بانیش امام مجتبی است،امام مجتبی خدای صبره،ولی ما تو روضه ی بچه اش صبرمون طاق میشه،ای حسین.. یه جمله میگم دیگه نمیگم:امام سجاد خورد خورد،این بدن و از بدن بابا جدا میكرد...حسین...حسین آرام جانم،حسین روح و روانم،دیدی یه جا معركه میگیرند،یه بچه قدش كوتاهه میاد،میگه چه خبره؟میگن اینجا معركه گرفتن،از لای جمعیت میاد میگه برید كنار،خودش رو از زیر پای مردم رد میكنه،از لای این جمعیتی كه همه نیزه دستشونه،همه دارند داد میزنند،یه صدای بچه گونه میگه برید كنار،برید كنار، تا رسید  بالا سر عمو زخم و باید با دست نگه داری،اما یه زخم،نه، دو تا زخم،آخر دید نمیشه كاری كرد،سینه به سینه ی عمو چسباند،ای حسین،ارباب من حسین،آقای من حسین،عشق من حسین،دین من حسین،آی حسین..تو روضه بخون...آی حسین...خسته شدی؟مادرش یه لحظه صداش بند نمیآد،غریب مادر حسین....ای حسین،حسین،حسین،ای تشنه لب حسین

بابام انگاری با عموم تو میدونه،میدونه

سرتا پای عمو حسینم،پرخونه،پرخونه

آخه بچه یك سالش بوده،باباش رفته،تو بغل حسین بزرگ شده،مردم بعضی ها یاوه گویی می كنند،برا اینكه نگن حسین به بچه هاش بیشتر میرسه،هر جا میرفت،این عبدالله بن الحسن باهاش بود،اینقدر حساسیت داشت،به زینب گفت: خواهر،نبینم صدای گریه ات بیاد،هوای این بچه رو داشته باش،خواهر من رفتم بچه ها رو به تو میسپارم،این بچه یادت نره،خواهر نكنه،بیای تو میدون،تا من زنده ام،خواهر به همه بچه ها بگو لباس اسیری تنشون كنن،این بچه رو،داشته باش،مهلاً مهلا،پایین اومد زیر گلوش رو بوسید،داشت میرفت،گفت:خواهر،این بچه رو،همچین دست از دست عمه كشید آستین پاره شد،كجا اومدی،حسین آرام جانم،حسین روح و روانم،امشب عاشوراست،امشب روضه ی گودال قتلگاهه،ذكر بگیر اروم بگیری،حسین آرام جانم،حسین روح و روانم

.