نمایش جزئیات
عمه تو هم بیا و ببین ، افتاده عمو جون رو زمین-سیدمجید بنی فاطمه
عمه تو هم بیا و ببین ، افتاده عمو جون رو زمین
دیدی چه خاكی شده برسرم ، وقتشه كه به كمكش برم
عمه صدا می زنه سوی قتلگاه نرو تو رو خدا عبدالله
زیر بارش تیغ و نیزه ها حسین همش می گه نیا عبدالله
اما كنار بدن عمو خود باباش می گه بیا عبدالله
جامونده ای هستم از بنی هاشم
می خوام كه من هم برم پیش قاسم
خیلی خرابه حال من، عمه نیا به دنبال من
تو بده اجازه ی رفتن و، فاطمه صدا می زنه منو
ای خدا چرا بدون سوار مركب عموی من یازهرا
زنده بمونم اگه بعد از این كه می ره آبروی من یازهرا
راه نفسم و گرفته درد بغض تو گلوی من یا زهرا
نفس نموده به سینه ی تنگم
مثل عمو من برا تو می جنگم
جامونده ای هستم از بنی هاشم
می خوام كه من هم برم پیش قاسم
مونده رو خاكا بدنی غریب
از همه جا می وزه بوی سیب
روی لب حسین زمزمه است
صحرا پر صدای فاطمه است
می سوزه سینه ی كبوتری كه هر پرش جدا شده واویلا
دست پسر یتیم حسن ز پیكرش جدا شده واویلا
مونده كنار تنی كه به دستشه سرش جدا شده واویلا
به قتلگه عمه را صدا می زد
به زیر شمشیر دست و پا می زد
جامونده ای هستم از بنی هاشم
می خوام كه من هم برم پیش قاسم
.برچسب ها
- سید مجید بنی فاطمه
- اشعار سینه زنی حضرت عبدالله ابن الحسن (ع)
- سینه زنی
- متن سینه زنی
- شعر مذهبي
- شعر سینه زنی
- دانلود سینه زنی
- متن شعر مداحي
- عبدالله بن الحسن
- سینه زنی جانسوز
- سینه زنی عبدالله بن الحسن
- شعر سینه زنی شهادت عبدالله بن الحسن
- متن سینه زنی با صوت
- متن سینه زنی شب پنجم محرم
- متن سینه زنی شهادت عبدالله بن الحسن
- متن سینه زنی عبدالله بن الحسن