نمایش جزئیات
علی اصغر لباس رزم نپوشید
اصغر ای نور دو چشم تر من
از چه خاموش شدی در بر من
بگشا دیده خود سوی پدر
ده تسلّی دل غم پرور من
تیر کین گو که گلوی تو درید
بین که بنشسته بر این پیکر من
قاتلت شرم نکرد از داور
رحم ننمود به چشم تر من
بی تو چون رو بسوی خیمه کنم
که بود منتظرت خواهر من
برسم چون ببر مادر تو
گریه اش هوش برد از سر من
داغ سوزان تو را در جگرم
کس ندانسته به جز داور من
در حالات میرزای قمی نقل می کنند : میرزای قمی (ره)روضة دهگی می گرفت و به روضه خوان می فرمود : هر ده روز ، روضه علی اصغر بخوان .می گفتند آقا علی اکبر هم است اجازه بدهید روضه علی اکبر را هم بخوانیم ، می فرمود :همه شهدای کربلا ، لباس رزم به تن کردند و جنگ کردند و کشته شدند ، اما علی اصغر لباس رزم نپوشید ، فقط با تکان دادن لبهای مبارکش ، می فهماند که من تشنه ام 1
ابی عبدالله علی اصغر را روی دست گرفت آمد وسط میدان ، صدا زد خودتان علی را بگیرید سیرابش کنید .