نمایش جزئیات

روضه حضرت علی اصغر علیه السلام شب هفتم محرم-حاج محمود كریمی

روضه حضرت علی اصغر علیه السلام شب هفتم محرم-حاج محمود كریمی

دوست دارم تشنه باشم شیر مادر را ننوشم

تا كه جام از دست شاه جنت المأوی بگیرم

دوست دارم از زمین كربلا خونم بجوشد

تا زقاتل انتقام خویش چون یحیی بگیرم

دوست دارم قبر من آغوش ثارالله باشد

راه معراج  فسبحان الذی اسراء بگیرم

امام زمان،بعد از ظهور ابتدای قیام به كربلا میآد، دست داخل قبر مبارك می كند، بأی ذنب ٍ قَتَلوك. این بچه رو به چه گناهی كشتند.. بدون مقدمه من روضه ی علی اصغر علیه السلام بخونم. روضه علی اصغر علیه السلام روضه ای است كه دل عالم رو به درد میآره. هم باید مراعات كرد و هم باید حقیقت رو گفت. من به یك روایتی از مُهَیّجُ الْاََحزان  به نقل از لهوف كه ابی عبدالله اومد مقابل خیمه فرمود: نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ. بچه ام رو بدهید من باهاش وداع كنم. فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ....1ببینید. فرماه. یعنی رها كرد تیر رو. تو این نقل از روضه نیومده در لهوف كه گلو به بازو دوخته شد. اما یه چیز دیگه ای اومده كه از اون جان كاه تر. بچه رو گرفت ببوسه. قبل از بوسه ی حسین تیر رسید. چه بی مقدمه روضه میخونی؟ من بی مقدمه روضه میخونم؟ حرمله بی مقدمه زد. حسین از بچه بوسه نگرفته،گردن بچه پاره شد. گوش تا گوش پاره شد. فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ تا این طوری شد فرمود:زینب جان بگیرش. خانم زینب بچه رو گرفت. دو تا دست مبارك رو زیر گلو برد. خونها رو به آسمان پاشید. اونی هم كه هست بیشترین قوله. فرمود: ای قوم شما كشتید زن و بچه و شیعیان من رو. جوونهای من رو . زن بچه ی من تشنه اند،آبی بدهید به اینها برسونم. اینها كه شمشیر دست ندارند. بچه رو جلوی لشكر آورد. فرمود: منّوا عَلَی بن المصطفی.. منت بذارید. بر پسر پیغمبر. بشربة یحیی بها. به یه مقدار آب اطفال ما زنده میشوند. اطفالنا من الظمأ از تشنگی اطفال ما دارند میمیرند حیث الفرات سائلٌ. یعنی آب فرات داره میره، ضرری به شما نمی زنه. مگه یه بچه چقدر آب می خوره. داشت حرف می زد. تیر رها شد. همه لشكر دارند می بینند. یه مرتبه دیدند. از سمتشوت یه شی ء ای خارج شد. بچه بال زد رو دست بابا.

اصغر سر آورد

ارباب ذبح اكبرش را اصغر آورد

ذبح اكبر، اضغر ِ. ذبحی كه همه ی عالم دارن براش بال می زنند. بی دین ها. اونایی كه حسین رو اصلاً نمی شناسند. اونایی كه رو حقانیت ابی عبدالله شك دارند. می گن: همش یه طرف این بچه رو برا چی كشتند؟ بی دینها اینجا حق میدن.

اصغر سر آورد،ارباب ذبح اكبرش را اصغر آورد

بر روی دستش مبعث شده،یعنی خدا پیغمبر آورد

این دفعه آقا همراه خود،یك طفل نه یك لشكر آورد

در حرف آخر او، اولین سرباز خود را آخر آورد

زیر عبایش مسجد ،به همراه خودش یك منبر آورد

در مجلس تیر واعظ سه روضه، از لهوف ِ حنجر آورد

سهم گلو شد آن تیر كه ،عباس را از پا در آورد

یعنی سه شعبه هی خنجر و ،هی خنجر و هی خنجر آورد

یعنی سه شعبه شمر و ،سنان و زجر را  زجر آور  آورد

یعنی سه شعبه با خویش،گوش و گوشوار و معجر آورد

یعنی سه شعبه مثل سنان،هی نیزه را بالاتر آورد

یعنی سه شعبه شمری شدو آخر چكمه را از پا در آورد

یعنی سه شعبه شد صاربان،انگشت با انگشتر آورد

یعنی سه شعبه خولی شد و،همراه سر خاكستر آورد

دیگه كار تموم شد حسین تكلیف همه ی عالم رو معلوم میكنه. عبیدالله بن زیاد و پسرش رو آوردند پیش مختار، گردن هر دوشون رو زد. سرهاشون رو جلو مختار گذاشتند. از خوشحالی شروع كرد لبخند زدن. الحمدالله قاتل حسین رو گردن زدم. دور و بری ها گفتند: مختار این دو تا سر عوض سر حسین و علی اكبرش. این قدر ناراحت شد. صدا زد سه چهارم زمین رو اگر بكشم و اگر درو كنم و از دم تیغ بگذرونم به اندازه انگشتی كه صاربان برید نمیشه.

.
  1. در آن لحظه آخر، امام (ع) برای وداع، جلو خیمه آمد و به خواهرش فرمود: «ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه فاخذه و اوما الیه لیقبله فرماه حرملة بن الكاهل الاسدی (لعنه اللّه تـعـالـی) بسهم فوقع فی نحره فذبحه ثم حضر له عند الفسطاط حفیرة فی جفن سیفه فدفنه فیها بدمائه.فرزند خرد سالم را بیاور تا با او وداع كنم، چون او را گرفت و خواست ببوسد، حرمله تیری را پرتاب كـرد كـه بـه گلوی جناب علی اصغر اصابت كرد و حضرت كنار خیمه برای او قبری را حفر كردند و او را با همان وضع خون آلود، دفن نمودند.ملهوف، 49 ابصار، 24
. .

حالا همین مختار رو میگن ابی عبدالله روز قیامت مثل باز شكاری نجاتش میده. حسین تكلیف همه ی عالم رو معلوم میكنه. وقتی گفت خداوند در عالم زر: أَلست بربّکم؟ قالوا بلی. آیا من پروردگار شما نیستم ؟ گفتند : چرا ، تویى پروردگار ما. یه عده گفتند: تو خدای مایی. حسودا گفتند: گناهكاراشون رو چه میكنی؟ خدا می فرماید:كیه كه شفاعت كنه گنهكارای این امت رو؟ همه بلند شدند!قیمتش چنده؟ شرایطش چیه؟ كی میتونه گنهكارای امت رو یه جا ببره؟ زن و مرد و یه جا ببره؟ همه رو با هم گناهكارارو جمع كنه ، زور كی میرسه؟ فرمود: خدا شفاعت كلیه كسی می تواند روز قیامت بكنه، كه شهادت كلیه رو قبول كنه، شهادت كلیه چیست؟ همه ایستاند. اونایی كه می خواهند شفاعت كنند همه انبیاء و اولیاء و همه ایستادند كه درجه ی شفاعت كلیه بهشون برسه، خدا فرمود: اولین شرطش كشته شدند در راه منه. یه عده نشستند! زن و بچه اش باید همراش بیان. یه عده نشستند! بچه هاش جلوش باید بال بال بزنند یه عده نشستند!.تشنگی،تیر سه شعبه،برادرش باید رو زمین بیافته، بین دو نهر آب، هزار و نهصد و  پنجاه زخم. زن و بچه اش رو اسیر كنند ببرند،همه نشستند. فقط گلگون قبای صحرای كربلا ایستاد، فرمود: من هستم. آی حسین اگه تو نمیموندی ما چه خاكی سرمون می شد؟ همه نشستند حسین ایستاد، فقط ارباب ما ایستاد، مادرش داره نگاش میكنه، همه در حدقه ی عرشند دارن نگاه میكنند حسین چكار میكنه؟ فرمود: در لوح محفوظ بنویسید، نوشتند. سئوال كرد خدا:حسین جان، زن های این امت رو چه طور شفاعت می كنی؟ فرمود: خواهرم میآد، نوامیسم میآن. دخترای این امت؟ فرمود: دخترام رو میآرم.سیلی به صورتشون میخوره. باشه. گوشواره ها رو میكشند .باشه. جوانهای این امت رو چه طور شفاعت میكنی؟ جوان میارم مثل دسته ی گل. جلو چشمم بال بال میزنه. پیرهای این امت؟ پیر مرد میآرم. حبیب رو آورد. مردهاشون؟ برادرم رو میآرم. عزیز ترین چیزی كه داری برای شفاعت كلیه؟ فرمود: جانم رو میآرم.جان حسین ِ. فرمود: بنویسید. نوشتند در لوح محفوظ. دادند رسول خدا مهر كنند. آی گریه كرد پیغمبر. امیرالمومنین ، امام مجتبی،خود ابی عبدالله امضاء كردند. آخرین امضا و مهمترین امضاء،امضای مادرشه، دادند دست فاطمه. این همه مصیبت برا بچه ام. فاطمه جان اینها گناه دارند. اینها كسی رو غیر حسینت ندارند، فاطمه هم رضایت داد،امضاء كرد. اما گریه كرد فاطمه. كه لحظه ی آخر خانم حضرت زینب به امام سجاد عرضه داشت. عزیز برادر همه كشته شدند مردی رو دیدم ، عنان ذوالجناح و گرفته داره با داداشم میره،این كی بود؟ فرمود: او فرشته ی خداست، داره میگه حسین قبوله. تو كار خودت رو كردی، شفاعت كلیه مال تو،بچه ها رو هم بهت بر می گردونیم. اما بابام میگه برو كنار، حالا من خودم میخوام عشق بازی كنم. مزاحم من نشو. حسین تكلیف همه ی مارو معلوم كرده، روز قیامت. اون كسی كه تكلیف همه رو معلوم میكنه، با یه بچه ی كوچیك بلاتكلیف موند به خیمه بره؟ به رُباب چی بگه؟برگرده آب كه نخورد بچه؟ اومد پشت خیمه ها بچه رو روی زمین خوابوند. خنجر رو  در آورد یه قبر كوچكی كند، بچه رو میآن قبر خوابوند ، فقط برای اینكه وقتی حمله میكنند سر از بدنش جدا نكنند. بدن بچه زیر سُم اسب نمانه. همین كه بچه رو خوابوند تو قبر سر و آرام آرام یه جوری ملحق كرد، چسباند به بدن، اگر دید مادرش داره میآد، یه جوری بچه رو تو قبر خواباند، یه وقت دید یه صدای ناله ای داره می آد،. آی پسر فاطمه، آقای من، حسین جان! صبر كن، من مادرم، بذار یه بار دیگه علی اصغرم رو ببینم.

پای گهواره سر ِ درد و دلم وا می شد

رفتی و درد و دل پر گله ام را چه كنم

هروله كردم و هاجر شدم اما رفتی

حال این پای پر از آبله ام را چه كنم

داغدار تواَم و ناله زدن حق من است

تازیانه زن بی حوصله ام را چه كنم

رسم این است كه با دست به صورت بزنم

این غُل و حلقه و این سلسله ام را چه كنم

این همه درد در این سینه همه جای خودش

همسفر گشتن ِ با حرمله ام را چه كنم

***

سرت آنقدر سبك بود كه حتی یك بار

نیزه دار تو نفهمید كه كی افتاده

حسین.....

نور چشمات و اَزم نگیر

جونم و خواستی ازم بگیر

راهی میدون شدی برو

دست بابات رو محكم بگیر

پیرم كردی

می ری و می دونم نمیشه بی تو بمونم

تا برگردی

تو حرم می مونم  هی قول هو الله می خوم

خدایا می بینی دارم می میرم

خدایا پریشونم و سرگردون

خدایا شده حتی اگه بی سر

علی مو به من برگردون

هیچكی از حالم خبر نداشت

اون همه ناله اثر نداشت

مادر شد خون جگر علی

بس كه دندون رو جگر گذاشت

لالالا،اسیر قفس كبوترم بی نفسه

لالالا،پسرم دیگه زاری بسه

یكی به دادم برسه

خدایا چه سرو صدایی اومد

خدایا چه خبره توی میدون

خدایا دیگه دارم از حال می رم

علی مو به من برگردون

افتاده آتیش به جون ما

بچه ام رو بردن رو نیزه ها

 كدوم بی رحمی اون سرو

بسته بر سر نیزه ای خدا

خدایا سر پسرم رو نیزه است

خدایا زده سر  از نیزه بیرون

خدایا چقده به دشمن گفتم

علی مو به من برگردون

حسین.....ناله بزن....حسین.... الان فرشته ها دارن به ناله ی تو قبطه می خورند..حسین.... تا زمانی كه داری ناله می زنی فاطمه داره دعات میكنه...حسین...مصیبت اینقدر سنگین بود، خدا خودش به حسین تسلیت گفت...حسین... فرمود: حسین یه مادر مهربان تو بهشت منتظرشه.یه دایه ی مهربان براش می ذاریم. اما رباب چه كنه؟

بس كن رباب زخم گلو را نشان مده

گهواره نیست دست خودت را تكان نده

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود

این گریه ها برای تو اصغر نمی شود

بعد این واقعه حسین كنار خیمه نشست، خواهر اومد كنار داداش،گفت:چیه داداش؟ گفت:خسته شدم.ای حسین......حسین....هر دو دستت رو بیار بالا، دامن شش ماه رو بگیر..حسین.... حاجاتت رو هم بگو، فرج امام زمان رو هم بخواه. ای خدا فرج آقامون امام زمان برسان، هر كسی هر دردی داره، حاجتی داره تو مجلس آقا حضرت علی اصغر اومده، حاجت روا بفرما.

.