نمایش جزئیات
متن روضه علی اصغر علیه السلام-سید مهدی میرداماد
بسم الله ،مدد میگیرم،از این آقازاده ی باب الحوائج ،شب هفتمه،از فردا قصه ی عطش شروع میشه،از فردا داستان عطش به خودش شكل تازه ای میگیره،كدوم عطش،اصلاً این عطش چیه،چیه كه از آدم ابوالبشر وقتی كه خمسه ی طیبه رو بهش یاد میده،جبرئیل به اسم اباعبدالله علیه السلام كه میرسه،برا آدم روضه ی عطش خونده میشه،از آدم تا خاتم،پیغمبر ما هم همینطور،هنوز به دنیا نیومده،این آقا تو رحم مادرش روضه عطش میخونه،این چیه؟عطش عطش،هركی میرسه میگه عطش،امام سجاد علیه السلام میخواد برا باباش سنگ قبر درست كنه،با انگشت مینویسه:هذا قبر حسین بن علی الذی قتلوه عطشانا،امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب می خواد حدیث بگه،یه جمله می گه: صغیرهم یمیتهم العطش ،همه میگن عطش،آقات ،امام زمان(عج)،وقتی تكیه به دیوار كعبه میزنه،میگه یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ بكربلاعَطشاناً،چرا این عطش اینقدر مهمه،این مقدمه ی روضه منه،چه خبره تو این عطش،چه سرّی تو این عطش نهفته است،اینقدر سخت و جانگدازه این عطش،از فردا آب رو میبندند،اهلبیت پیغمبر در محاصره ی بی آبی قرار میگیرند،من از شما سئوال میكنم،مگه سپاه ابی عبدالله چه سپاهیه؟یه عده زن و بچه با حسین هستند،از روز اول دستور دادند،حسین رو از آب دور كنند،یه جایی حسین علیه السلام خیمه بزنه،یه جایی كه فاصله داشته باشه با شریعه،با این راحتی نزدیك نشه،یكی از اون حرفایی كه حربن یزید ریاحی رو منقلب كرد،یه مهاجه ای داره با عمرسعد روز عاشورا،باهاش حرف زد،حر به عمرسعد لعنت الله علیه گفت: عمرسعد این آبی كه تو بستی به حسین،حیوانها ازش استفاده میكنند،تو چیكار داری؟ كجای دینه؟این زن و بچه باهاشن،سه روز آب رو بستی،ببین صدای گریه قطع نمیشه. اینها اینقدر پست بودند،آب رو بستند میخواستند از نظر ضعف جسمانی،وقتی آب نباشه،كم كم بدن قواش تحلیل میره،جانبازا ،بچه رزمنده ها،اگه تو جلسه باشند،تو جبهه تشنگی كشیدید دیگه،دیدید تشنگی چیكار میكنه با آدم،اونم رو بچه، بعد آدم زخمی میشه،مجروح میشه،زخمی آب بدنش تحلیل میره،نیاز به آب داره، اینها همه نشون میده عطش چه كرده،الله اكبر،اما همه ی داستان عطش برای اصحاب و یاران و لشكریان اباعبدالله،هر جوری بگی قابل توجیهه،اما برا یه نفر قابل توجیه نیست،بهتر بگم،همه رو میتونی آروم كنی،همه زبون دارن میتونن اظهار عطش كنن،آدم باهاشون حرف بزنه،راضی شون كنه،آرامشون كنه،اما من سئوال دارم،یه بچه ی شیرخواره رو چه جوری باید آروم كرد؟اگه بچه ات تشنه باشه،این بچه بیدار شده،این بچه تشنه است،تا حالا برات پیش اومده؟ راهش ببر،باهاش بازی كن،بغلش كن،رو پات بخوابونش،فایده نداره، بچه ی تشنه آب میخواد،.. یا حسین............
لالا، لالا لالا،ای گل پونه
قناریِ بی آب و دونه
خدا خودش روزی رسونه
لالا، مادر تو بدون شیره
گریه نکن صدات میگیره
این لبِ یا این که کویره
لالا، لالا لالایی
بچه رو دست نگه داریم خود به خود گردنش ،سرش ،پیدا میشه
لالا نشون نده اینقدر گلوتو
وا کن دو دست کوچولوتو
دعا بکن یه کم عموتو
لالا، لالا لالایی
لالا پرستوی سرخ و سفیدم
کی گفته من شیرت نمیدم
شیری نمونده ای امیدم
لالا لالا
گفتم یكی به سقا
بگه داره میشه دیر
زودتر بیاد و گرنه
بچه ام می اُفته از شیر
لالا لالا عزیزم
گریه نكن،اینها دلشون رحم نمیاد،صدا زد داره بچه گریه میكنه،امیر پدر رو بزنم یا پسر رو،گفت:مگه سفیدی زیر گلو رو نمیبینی،وای،حسین داشت حرف میزد،یه مرتبه دید سر علی اوفتاد،ای حسین.......ابی عبدالله اومد پشت خیمه ها،چه گذشت به دل حسین علیه السلام،ان شاءالله هیچ پدری به روز حسین نیوفته،ان شاءالله هیچ بابایی بچه تو بغلش نمیره،روی برگشتن نداشت،یه قدم می گذاشت،لااله الا الله،نمی دونم بگم یا نه، این بچه زیر عبا،بعضی وقت ها از حال میرفت، نمی دونم ،اصلاً جونی تو بدن مونده بود،این كه میگن :فذبحوه من اذن الی الاذن،مگه یه بچه چقدر گردن داره،چقدر سر داره، رفت پشت خیمه ها،خودش با دست خودش یه قبر كند،می خوام بگم،تنها شهیدی كه حسین،خود ابی عبدالله دفنش كرد،این آقا زاده علی اصغره،دفنش كرد،چرا دفنش كرد؟من چند تا دلیل میگم،خودت دیگه ناله داری بزن،منم میشینم با تو ناله میزنم،شاید حسین این بچه رو دفن كرد،اولین دلیلی كه من به ذهنم می رسه،میگم حسین حال روز خیمه هارو میدونست،می دونست زن و بچه چه غوغایی تو دلشونه،میدونست اینها بدن علی اكبر رو دیدند،بدن قاسم رو دیدند،از همه بالاتر اینها داغ عباس رو دیدند،می دونست دیگه طاقت ندارند، اگه این بدن رو ببینند،اگه این حلقوم رو ببینند،همه دق میكنند، یه دلیل دیگه، ابی عبدالله شاید به علم امامت،می دونه بعد از عاشورا،اینها چیكار میكنند،زود بدن رو دفن كرد،آخه میدونه اینها آماده شدند،چرا؟ میدونه اینها اسب هاشون رو نعل تازه زدن،قراره رو بدنها برن و بیان،وای،یه دلیل دیگه،شاید به این خاطر دفن كرد،گفت:اینها خیلی نامردند،شاید به علم امامت داره میبینه،یكی یكی سرها رو به نیزه كردن،آخه یه سر شیخواره،حسین........ من و تو یه چیزی رو داریم میشنویم،مادرها خیلی گوش بدن،من و تو داریم میشنویم داریم جون میدیم،فقط امشب بگو وای از دل رباب،میدونستی رباب گریه نكرده؟ جلوی حسین گریه نكرد،ما گریه میكنیم،سبك میشیم،آدم داغ میبینه بهش میگن بذار راحت باشه،بذار گریه كنه،سبك بشه،گریه نكنه همه میترسن،میگن این گریه نكنه دق میكنه، اما بمیرم،رباب چه كرد؟گریه نكرد،میدونی كی گریه كرد،شام غریبان گریه كرد،وقتی آب آزاد شد گریه كرد،زینب گفت:حالا چرا گریه میكنی؟گفت:خانم جان آب رو ببین،یه قطره اش رو به بچه ام ندادن،فرج امام زمان(عج) رو بخواه،بدم المظلوم،دستات رو بیار بالا،الهی العفو
منبع: كتاب گودال سرخ