نمایش جزئیات

روضه حضرت علی اصغر(ع) _شب هفتم_محرم_حاج محمد طاهری

روضه حضرت علی اصغر(ع) _شب هفتم_محرم_حاج محمد طاهری

صحبت از آب شد کباب شدم

جگرم سوخت،چشم تارم سوخت

آه از آن دم که مادری میگفت

از عطش طفل شیرخوارم سوخت

با گریه اش اشک حرم را در می آورد

چه آتشی از زیر خاکستر می آورد

*نمیدونم تا حالا تجربه کردی! اگر یه خانم معمولی گوشه ای از خیابون زیر گریه بزنه شاید دلت بسوزه اما اگر یه بچه شیرخواره دستش باشه هر کی میرسه از راه میگه چی شده خانم؟بلایی سر بچت آمده؟کاری از دستم برمیاد یا نه؟! این بچه رو بغل گرفته رباب تو خیمه، هیچ کیم هیچ کاری از دستش برنمیاد! رباب گریه میکنه؛زینب پابه پاش گریه میکنه،رقیه گریه میکنه؛این حرفی نیست شما بخوای متوجه بشید؛مادرا برا شما دارم میخونم*

با ناخنش بر سینه ی من چنگ میزند

خون دلم از شرم آب آور می آورد

لب های خشکش ازعطش ازهم وا نمیشد

حتی اگر باباش انگشتر می آورد

دق میکنم از غصه آخر داشت کم کم

شیرین لب من تازه دندان درمی آورد

تیر سه شعبه بی هوا زد راحتش کرد

.

*فذُبِحَ الطّفل من الاذن الی الاذن...گفت:دیدم کنار در خیمه یه مادری دست به کمر ایستاده؛تاحسین نیگا کرد ربابو، راهشو کج کرد؛یه لحظه اربابتون نمیدونست چیکار کنه یه قدم می اومد،یه قدم برمیگشت"حسین...

یادتون باشه بچه به دنیا اومد نکنه در گوشش روضه علی اکبر بخونی! همچین که این بچه به دنیا آمد من یه روضه علی اصغر خوندم همش این بچه تشنه ست بذار بریم درخونه خانوم رباب*

تیر سه شعبه بی هوا زد راحتش کرد

*حضرت آقا در روضه ای که برای حضرت علی اصغر سالها پیش خونده بودند فرمودند اون جمله ای که"ان ترحمونی فارحموا هذه الطفل الرضیع"اگه به من رحم نمیکنید به این بچه رحم کنید؛بچه رو از هر طرف میگرفتند سر می افتاد؛جون نداشت؛اصلا از رو دست ابی عبدالله تکون نمیخورد؛یه مرتبه حسین دید بچه داره دست و پا میزنه؛نگاه کرد دید خون داره فواره میزنه*

.

تیر سه شعبه بی هوا زد راحتش کرد

اما با خنده اش از پا پدر را در می آورد

تیر سه شعبه نه!اگر بهتر بگویم

سر نیزه ای با خود سه تا خنجر می آورد

*برا این روضه دشمنم خون گریه میکرد گفت:مختار رحمه الله علیه سنگدل ترینشون رو گیر آورد؛گفت:شد یه جایی دلت به حال حسین بسوزه؟گفت:فقط یه جا،وقتی دیدم بچه رو زیر عبا گرفته حالا این لحظه رو برای اربابت تجسم کن!*

وقتی که برمیگشت دیدم سربه زیر است

دستی تنش را،دست دیگر سر می آورد

ای سنگ دلها قوم در ظاهر مسلمان

گبر این بلا بر روز یک مادر می آورد؟!

پس از تو اشک عالم را بگیرد

زغم جان محرم را بگیرد

نمیشد دیرتر می آمد ای تیر

نشد از شیر طفلم را بگیرم

وداعی لااقل با من نکردی

نگاهی موقع رفتن نکردی

به تو می آید این، افسوس مادر

لباس تازه ات را تن نکردی

*خواب حاج رسول ترک رو دیدن گفتن چه خبر؟از وقتی رفتم تا حالا چندبار شیرخواره ابی عبدالله روآوردن،دادن دستم،گفتن تو خوب بلدی بچه رو لالایی براش بخون حالا عادتش چی بود؟هرموقع لالایی میخوندن دستش رو تکون میداد ،لالایی لای لایی

خدا نیاره من رفیقم بچش خیلی سال پیش غرق شد اگه بود الان بیست و دوسه سالش باید میبود،هر وقت میبینیش شروع میکنه خاطراتش رو گفتن،نشسته داره میگه*

به گهواره بویش مانده زینب

و سوغات عمویش مانده زینب

به روی پیرهن هایش که تازه ست

دوتا از تار مویش مانده زینب

*شاید بعضی وقتا بعضی روضه ها رو زیاد خوندن اسراف باشه اما نه امشب،شب باب الحوائجه،مخصوصا این دو بیتی رو میخونم برای اونایی که بچه دار نمیشن ان شاالله حضرت رباب بهتون نگاه کنه،یه علی اصغر خوب بهتون بده*

مرا شرمنده ی خود ساخت بابا

مرا درگریه اش نشناخت بابا

به گوشم مانده یاد خنده هایش

تو را بالا که می انداخت بابا

پدر در پشت خیمه دم گرفته

سرت را با تنت با هم گرفته

علی عادت به انگشت عمو داشت

به جایش تیر را محکم گرفته

عزیزم روی نیزه ناز مانده

برای مادرت این راز مانده

بگو تقصیر نیزه یا سه شعبه ست؟

زبان بسته دهانت باز مانده

لالایی اصغرم... لای لایی...

*مختار براش خیلی تعجب داشت وقتی گفتش دلم سوخت؛گفت بگو ببینم رفت سمت خیمه ها یا نه؟! گفت:نه،راهش رو کج کرد رفت پشت خیمه ها،بچه رو گذاشت روی خاک،با  غلاف شمشیر یه قبری رو کند،میخواست بچه رو داخل خاک بذاره؛فقط ابیعبدالله یه بدن رو دفن کرد،چندتا بدن توسط حسین تشییع شده اما فقط این بدن دفن شده برای اینکه حسین میدونه این اسب ها میان...این بچه زیر خاک محفوظ باشه...بچه محفوظ بود؟همین آدمی که داره برا مختار میگه؛میگه امیر یه نفر بود خیلی حریص بود؛وقتی حسین داشت اینو میبرد پشت خیمه ها،من نیگام به این بود چی کار میکنه!دیدم ایستاده انگار یه گنجی رو که دارن پنهان میکنند خوب زیر نظر گرفته،وقتی خیمه ها رو داشتن غارت میکردن نرفت سمت خیمه ها تعجب کردم،دیدم رفت سمت پشت خیمه ها؛جایی که نشون کرده بود نیزه رو تو خاک میزد*

.