نمایش جزئیات

روضه و توسل بسیار جانسوز ویژه شبِ جمعه _ حضرت باب الحوائج علی اصغر علیه السلام _سید مجید بنی فاطمه

روضه و توسل بسیار جانسوز ویژه شبِ جمعه _ حضرت باب الحوائج علی اصغر علیه السلام _سید مجید بنی فاطمه

آی .... آی .....

به تو گفتم مَکن گریه،نگفتم قهر کن با من ...

نکردی قهر اگر از من،چرا با من نمی جوشی ....

به تو گفتم ندارم شیر،بیا این شیرۀ جانم

و یا این اشکِ چشمانم،چرا آخر نمی نوشی ...

آخ ، به تو گفتم مکن گریه،نگفتم قهرکن با من

چرا برلب زدی ای مونس دل مُهر خاموشی ...

به تو گفتم تبسم کن،بِرویِ من،نه بر پیکان ....

چرا برلب زدی ای مونس دل مُهر خاموشی

خیلی سخته برا یه بابا خودش بچه ش زخمی باشه بخواد یه کاری بکنه ... اما اربابِ ما با تمامِ سختی با دستِ خودش قبرِ بچه ش رو کند ....( دلی هست برا علی نسوزه ....)همچین که اومد این بچه رو تو قبر بزاره ، یه وقت شنید یکی میگه مَهلاً مَهلاً .... بزار یه بار دیگه بچمو ببینم ....تا اومد جلو دیدن زینب میگه داداش چرا خاک نمی ریزی ... ببین مادرش رباب داره بال بال میزنه .... صدا زد زینب نگاه کن هنوز چشماش بازِ ...

عصر عاشورا همچین که حمله کردن سمت خیمه ها ، زین العابدین فرمود همه فرار کنند ، اما دیدن پشتِ خیمه ها رباب نشسته ، هر کی میاد یه جور میگه برو ....چرا؟ .... ...آخه بچم لَحد نداره ...... آخه بچه شیر خواره طاقت نداره .....این دستا رو بیار بالا بلند صدا بزن ....یا حسین ......

.