نمایش جزئیات

زمزمه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله اجرا شده شب هفتم ماه محرم سال 1397 به نفسِ حاج سید مجید بنی فاطمه

زمزمه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله اجرا شده شب هفتم ماه محرم سال 1397 به نفسِ حاج سید مجید بنی فاطمه

لالایی بهارم ، که رنگِ خزون داری

بمیرم برا تو ، رو لبهات نشون داری

چی میشه یه کم طاقت بیاری

چرا جون نداری چرا خشکی و سردی

توی این شلوغی چرا ساکت و سردی

می دونم تو میری که برنگردی ..

دعا خونده مادر ، که بارون بباره

چقدر گریه کردم ، عمو آب بیاره

دعاهام قبول شد ، داره تیر می باره

یه مشک اومد اما شده پاره پاره

لالایی گل من ، نه شیری به جونم

نه اشکی که مادر رو لبهات بشونم

می دونم تو رو میدم از دست

لالایی امیدم ، که بعد تو بیچارم

تورو دست این خاک با صد گریه می سپارم

حالا که تو رفتی من می بارم

بابات رو که کشتن ، دیگه آب شد آزاد

برام آب آوردن ، لبات یادم افتاد

برای یه مادر همین قتلِ صبرِ

غم اعظم امروز غم نبش قبرِ

*ابی عبدالله اومد پشت خیمه ها (خدا نیاره یه بابا خودش با دست خودش قبر بچه شو بکنه) خودش یه قبریُ کند . بچه رو اومد تو قبر بذاره شنید یکی میگه مهلاً مهلاً .. برگشت دید ربابه .. آقا اجازه بده یه بار دیگه بچه مو ببینم .. بچه شو پشت خیمه ها دفن کرد .. اما غروب عاشورا وقتی به خیمه ها حمله کردند ، گفتن هر کی قاتل هر کیه ، سرشُ بیاره جایزه بگیره .. یه وقت دیدن حرمله اومد پشت خیمه ها .. یه نیزه زمین می زنه .. عاقبت یه وقت دیدن یکی صدا میزنه وای رباب ... دیدن یه بدن شیرخواره ... حسین ... *

.