نمایش جزئیات
متن روضه ی شهادت حضرت علی اكبر علیه السلام- خلج
نفس نفس زد،تیرهارو پس زد
دست روی دست زد،علی مو كشتن
این شد مصیبت،صورت رو صورت
میگه با حسرت،خدا علی مو كشتن
تو بیا و یه بار دیگه،قدم بزن مقابل من
باید بابا بشی خدا بهت پسر بده،پسرت خوش قد و قواره بشه،جلو چشمت راه بره،از راه رفتنش لذت ببری،شاید بفهمی امام حسین علیه السلام چی میگه
تو بیا و یه بار دیگه،قدم بزن مقابل من
دیگه چه آرزویی داری؟
واسه من یه اذونی بگو،علی دل بابات و نشكن
بعضی ها خوب دارن عرض ادب میكنن،نشستن كنار بدن علی اكبر،می خوای كمك بابا كنی یانه؟
پسرم پسرم پسرم،بابای پیرت رو نگاه كن
چه بلایی اومد به سرم،رحمی به حال خیمه ها كن
میمیرم از غمت،میمیرم از غمت،میمیرم از غمت
خیال كردی امروز به این سادگی ها رهات میكنم،نه والله باید خیلی گریه كنی،باید بلند بلند گریه كنی،یكی میگفت:اگه تو خیابون یه جایی رد شدی دیدی پلاكارد مشكی زدن،یه نفر از دنیا رفته،از جلوش رد شدی دیدی خیلی صدای ضجه و ناله هست،بدون اونی كه از دنیا رفته جَوون بوده،یه جوری امروز باید جیغ بزنی برا علی اكبر،یه مرهمی رو دل حسین بذاری
دیگه شكستم،میلرزه دستم
چشماتو بستم،گریه ام بلنده
میبینی اكبر،این دم آخر
داره یه لشكر،به من میخنده
خوشبحال جوونها دارن برا علی اكبر گریه میكنند،پیرمردها هم برا حسین گریه كنند،خانم ها هم برن زیر بغل زینب رو بگیرن،یكی به داد لیلا برسه.
چی به روز تو اومده كه،از تن تو چیزی نمونده
تا كجاها باید بگردم پیدات كنم؟
چی به روز تو اومده كه،از تن تو چیزی نمونده
گریه های بلند بابات،عمه رو تا اینجا كشونده
پاره پاره ی پیكر تو ،چه جور كنار هم بچینم
نه به خاطر اینكه اعضاء مقطع است نه،یه طرف دیگرش رو ببین
پاره پاره ی پیكر تو ،چه جور كنار هم بچینم
چشم من هی سیاهی میره،چندتا علی اكبر ببینم
میمیرم از غمت،میمیرم از غمت،میمیرم از غمت
وای پسرم
شكسته اَبروت، شبیه بازوت
من مات و مبهوت،خیره به جسمت
آخرش از من تو رو گرفتند
دعوای دشمن بود سر اسمت
كاشكی نمیگفتی اسم من علی ِ
آخرش از من تو رو گرفتند
دعوای دشمن بود سر اسمت
نیزه خورده به پهلوی تو،آیینه ی نبی شكسته
علی چشمات و وا كن ببین،زهرا كنار من نشسته
علی اكبرم این وضع پهلوی تو و مادرم رو كه دیدم یاد خاطره ای افتادم،تو نبودی هنوز
تو نبودی مدینه علی، دستای بابامون و بستن
پشت در ،چهل نفر،بی خبر،پهلوی زهرا رو شكستن
میمیرم از غمت،میمیرم از غمت،میمیرم از غمت
خدایا چه كند حسین،صدا زد زینب جان چه كنیم،خانم زینب فرمود:ابی عبدالله،حسین جان،هر جوری شده با خودمون میبریمش ،ابی عبدالله فرمود زینب من زیر شانه هاش رو میگیرم،تو هم پاهاش و بگیر،یه یا زهرا بگیم بلند كنیم،اما همین كه اومدن بدن رو بلند كنند،به عزت و شرف لا اله الا الله،دیدن كار ما نیست
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
صلی الله علیك یا مظلوم،یا اباعبدالله
.