نمایش جزئیات

(مسلخ عشق)

(مسلخ عشق)

از نبردی که پسر در صف هیجا می کرد

پسر فاطمه را واله و شیدا می کرد

همچنان شیر خدا در صف پیکار علی

روز ، روبه صفتان را شب یلدا می کرد

با دو صد جلوه پسر شعر شهاد ت می خواند

پدر او را به دو صد دیده تماشا می کرد

خانه ظلم بسوزد که پی رفع عطش

تشنه  از تشنه لبی آب تمنا می کرد

تا صدا کرد پدر را پسر از مسلخ عشق

عمه خود را پی ایثار مهیا می کرد س

تا سر نعش پسر  آن پدر پیر نشست

گاه می بست علی دیده و گه وا می کرد

پدر از پرده دل نعره زد و گفت علی

کاش می بود تماشای تو لیلا می کرد

بکشد آنکه تو را کشت  در ایام شباب

کاش جای تو مرا لاله صحرا می کرد

عمه گر ناله نمی کرد پدر جان می داد

مریمی بود که اعجاز مسیحا می کرد

    (ژولیده نیشابوری )