نمایش جزئیات

متن روضه شب نهم محرم_حضرت عباس علیه السلام -حاج مهدی سلحشور

متن روضه شب نهم محرم_حضرت عباس علیه السلام -حاج مهدی سلحشور

یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

ناگاه زمین شد پر از زلزله  و حرمله با تیر دو تا چشم به هم دوخت، عمو سوخت ."دوتا دستا قطع شده" که ناگاه عمود آمد و بشکافت سرش را ، دو تا چشم ترش را ،چو تیر آمد و بر مشک عمو خورد، همه آرزویش مرد ، طرف خیمه صدا زد، كه ارباب دریاب برادر ،که دگر تاب ندارد، حرم آب ندارد، علی خواب ندارد.

اباالفضل،....جانم...همه ناله بزنن،....دوست دارم شما بگین...چقدر منتظر امشب بودی...

وقتی بیش از 90 زخم امیر المؤمنین تو جنگ اُحد برداشت،خم به ابرو نیآورد،یه روز چشم درد گرفت امیرالمؤمنین ،پیغمبر اومد دید امیرالمؤمنین از چشم درد در تب و تابه،دو نفر یكی امیرالمؤمنین كاشف الكرب عن وجه الرسول الله است،یكی عباس كاشف الكرب عن وجه الحسین ِ،تا پیغمبر دید علی چشم درد داره،این چشم ها داره اذیت میشه،پیغمبر اكرم دست رو چشم امیرالمؤمنین كشید،این درد چشم آروم شد،یا رسول الله چشم درد كاشف الكرب خودت رو نمی تونستی ببینی،حسین چی كشید،نه یه چشم درد،اومد دید تیر تو چشم عباس خورده،یا صاحب الزمان،عباس این تیر و چه طور از چشم در بیاره،آقا خم شد،این تیرو گذاشت بین دو تا زانو،تیرو از چشم بیرون بكشه،نانجیب با عمود آهن به فرق عباس زد،حسین...

چند تا خانوم خیلی از هم شرمنده بودند،اونم از رو ادبشون،یكی ام البنین،این بچه هارو میدید میگفت:عباس ِ  من رو حلال كنید،اگه آب به خیمه رسونده بود علی اصغر زنده بود،یكی سكینه،هر وقت ام البنین رو میدید سرش رو مینداخت پایین،میگفت:ام البنین من رو حلالم كن،من مشك و دادم دست عباس،اما زینب شروع میكرد برا ام البنین از كربلا گفتن:ام البنین تا عباست بود ما در آرامش بودیم همه راحت بودند،ام البنین تا علم خوابید حسین سراسیمه اومد تو خیمه،لااله الا الله،آخه میگه قبلش هر كی به شهادت میرسید ابی عبدالله می اومد تو خیمه زن و بچه رو ،همه رو آروم میكرد،اما عباس كه افتاد میگه دیدم حسین گوشه ی خیمه،خودش زانوهاش رو بغل گرفته،چی شده داداش؟گفت:زینب جان برو رخت اسارت به تن بچه ها كن،دیگه كار تموم شد.

رفت از كفم آب آورم ای داد و بیداد

دیدی چه آمد بر سرم ای داد و بیداد

سقای طفلان منی

آب آور و جان منی

مظلوم اباالفضل

جسممون اینجاست،دلمون كربلاست،ای كاش الان تو بین الحرمین بودیم،حسین جان،به گنبد نگاه كن،از زبان حسین بگو:

پشتم شكسته از غمت برادر من

بنگر به بالینت نشسته مادر من

سقای طفلان منی

آب آور و جان منی

مظلوم اباالفضل

.