نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز حضرت اباالفضل علیه السلام _ _سیدمجید بنی فاطمه

روضه و توسل جانسوز حضرت اباالفضل علیه السلام  _ _سیدمجید بنی فاطمه

السلام علی الحسین

و علیٰ علی ابن الحسین

و علیٰ اولاد الحسین

و علیٰ اصحاب الحسین

همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است

چرا که حضرت مشکل گشا اباالفضل است

دو دست داده به راه خدا و پس چه عجب

اگر که معنی دست خدا اباالفضل است

به جله جمله ی یا کاشف الکروب قسم

که استجابت صدها دعا اباالفضل است

نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین

کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است

از ابتدا به من آموخت مادرم

تنها دوای درد گرفتارها اباالفضل است

چه ترس دارد از آتش چه ترس از دوزخ

اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است

* فردای محشر وقتی مادر ما فاطمه با پهلوی شکسته وارد محشر میشه... پیغمبر صدا میزنه عزیز دلم...برا شفاعت محبین و عاشقات چی آوردی...؟ یه وقت می بینند مادر من و شما از زیر چادر دستای بریده عباس رو بیرون میاره*...

خود امام زمان گفته است می‌آید

به مجلسی که در آن ذکر یا اباالفضل است

بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان

ببین که بر لب صاحب عزا اباالفضل است

*گفت روزای آخر روضه هر دهه فاطمیه، یا شبای آخر...روضه ابالفضل میخونن... علتش هم اینِ، روضه ی دست شکسته رو باید دست بریده جمع کنه... همه ی ما یه جوری عاشق ابالفضلیم...یه نوحه رو از بچگی زمزمه می کنیم و گریه می کنیم*

سقای دشت کربلا (اباالفضل)۳

دستش شده از تن جدا (اباالفضل)۳

* اباالفضل یه گریه کن داره برا همه عالم بسه... گفت روز اربعین تا اومدن...زینب یه نگاه کرد دید سکینه داره میره سمت علقمه...گفت عزیزم همه جای عالم گریه کن بابا دختره...یه نگاه کرد گفت: عمه تو برا بابام گریه می کنی... رباب برای علی اصغر گریه میکنه...نجمه برا قاسم گریه میکنه...لیلا برا علی اکبر گریه میکنه...عمه! عموم ابوالفضل کربلا کسی رو نداره...می خوام برا عموم اباالففضل گریه کنم...

هر کی بخواد از بالای بلندی روز زمین بیافته زود دستش رو جلو میاره... دست و جلو میاره صورت آسیب نبینه... حالا آقایی که تیر تو چشمشه... دست بریده از روی بلندی رو زمین افتاد...یه جور صدا زد یا اَخا! اَدرک اَخا... همونجور که امام حسن توی کوچه رو این خاکا می‌گشت گوشواره مادر رو پیدا کرد...راوی میگه...دیدن حسین این خاکا رو کنار میزنه...دیدن یه چیزی رو برداشت...اومدم جلو دیدم دست بریده عباس...صدا حسینت بره امشب کربلا...حــســیــن

*

گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است

نگران حرمم آبرویم در خطر است

قامت خم شده را هرکه ببیند گوید

بی علمدار شده دست به کمر است

داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولی

بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است

نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی

چون ملائک بدنت پر شده از بال و پرت

* دستشو انداخت زیر کتف عباس بالا آورد...دید این لبا مثل ماهی به هم میخوره... صورت نگم چه صورتی... صورت متلاشی شده...گفت: آقا من فقط ازت یه خواهش دارم اونم اینه...تا زندم نفس میکشم منو سمت خیمه نبر...آخه من به سکینه وعده ی آب دادم... اگر روضه از شرمندگی اباالفضل بخوای بخونی حرف زیاده... گفت همچین که مشک رو گرفت، دستش رو بریدن...باز میگفت یه دست دیگه دارم...با دندون که مشک رو گرفت...شرمندگی عباس از اونجایی شروع شد که حرمله تیر به مشک زد... حس کرد این مشک داره هر دقیقه خالی تر میشه....*

.