نمایش جزئیات

قامت دلجو

قامت دلجو

ای که دین مصطفی احیا شد از نیروی تو

مرحبا صد مرحبا بر قدرت بازوی تو

منصب سقّائیت را خوش به جا آورده ای

نخل دین سیر آب شد از خون چون گلبوی تو

یاورم گشتی چنان بابم که شد یار رسول

 آفرین بر عزّت و بر همّت و ب خوی تو

انقلاب سرخ من در راه آزادی دین

رونق دیگر گرفت از قدرت و نیروی تو

ای که شد بر پا قیامت از قیام قامتت

از چه رو شد غرق در خون قامت دلجوی تو

تا جدا شد دست و بر فرقت عمود آمد فرود

شد پریشان حال من از خرمن گیسوی تو

ای مه رخشان آل هاشم از داغت کنون

گشته سر و قامتم همچون خم ابروی تو

خشک لب افتاده ای اندر کنار علقمه

تشنه لب اطفال من در انتظار روی تو

یا ابوالفضلی که درگاهت بود باب المرام

آرزو دارم بیایم سر نهم در کوی تو