نمایش جزئیات
«احرام عشق»
بر لب آبم و ، از داغ لبت می میرم
هر دم از غصة جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من ، درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شده با شیرم
گاه سردار علمدارم و گاهی سقّا
گه به پاس حرمت ، گشت زنان چون شیرم
سعی ها کرد عدو ، تا کندم از تو جدا
با وجودت که تواند که کند تسخیرم
سعی بسیار نمودم که کنم سیرابت
گشتم آخر خجل از کوشش بی تأثیرم
اکبرت کشته شد ، و نوبتم آخر نرسید
سینه ام تنگ شد از بس که بود تأخیرم
غیرتم ، گاه نهیبم زند : از جا برخیز
لیک فرمان مطاع تو شود پا گیرم
تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم
آیت قهر ، بیان شد ، ز لب شمشیرم
سایه ی پرچم تو ، کرد سر افراز مرا
عشقتو کرد عطا ، دولت عالم گیرم
***
کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام
شد درین قبلة عشاق ، دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من ، داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست ، دهم قربانی
تا تکمیل شود حج من و تقدیرم
زین جهت ، دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا ، چشم به راه تیرم
***
ای قد و قامت تو ، معنی قد قامت من
ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم ، ز عمودی به سجود
بی رکوع است نماز من و این تکبیرم
جسدم را به سوی خیمة اصغر نبرید
که خجالت زده ز آن تشنه لب بی شیرم
(حسان)