نمایش جزئیات

سقای طفلان حسین

سقای طفلان حسین

افتاده بر روی زمین سقای طفلان  حسین

آمد کنار پیکرش از تن برون جان حسین

گوید اخا ادرک اخا یکدم به دیدارم بیا

شرمنده ام از کودکان جسمم مبر در خیمه ها

سقا شده شرمنده از روی علی اصغرت

باشد سرم کنون بر دامان زهرا مادرت

بشکسته جام و ساغرم شد لحظه های آخرم

چشمی ندارم من ولی در انتظار دلبرم

افتاده بر روی زمین سقای طفلان حسین

آمد کنار پیکرش از تن برون جان حسین

گوید اخا ادرک اخا یکدم به دیدارم بیا

شرمنده ام از کودکان جسمم مبر در خیمه ها

مولا بیا حالم ببین سقاشده نقش زمین

پرپر میان خاک و خون شد لالة امّ البنین

رویت مرا ماه منیر، بر گیسویت گشتم اسیر

دستی ندارم در بدن تا گویمت دستم بگیر

افتاده بر روی زمین سقای طفلان  حسین

آمد کنار پیکرش از تن برون جان حسین

گوید اخا ادرک اخا یکدم به دیدارم بیا

شرمنده ام از کودکان جسمم مبر در خیمه ها

ای مشک ازخون گشته تر من را مکن شرمنده تر

زهرا نشسته در برم تو آبرویم را بخر

درسوز و سازم یا حسین سرگرم رازم یا حسین

شد خاک پای مادرت مهر نمازم یا حسین

افتاده بر روی زمین سقای طفلان  حسین

آمد کنار پیکرش از تن برون جان حسین

گوید اخا ادرک اخا یکدم به دیدارم بیا

شرمنده ام از کودکان جسمم مبر در خیمه ها