نمایش جزئیات

«قافله سالار»

«قافله سالار»

شه دین گفت عباس علمدار من است

          مصطفایش من و او احمد کرّار من است

هم دلیر است و شجاع است و مشیر  است و مشار

    هم وزیر من ومنشی دربار من است

شه دین گفت که عباس علمدار من است

مصطفایش من و حیدر کرّار من است

گر دو دستش ز ره دوست بیفتد ز  بدن

          اندرین دست بلا میثم تمّار من است

من مدار حق دایره فضل خدا

او ابوالفضل و در این دایره پرگار من است

شه دین گفت که عباس علمدار من است

مصطفایش من و حیدر کرّار من است

پرتو شمس و قمر در فلک از صورت است

 نور روی و رخش از پرتو انوار من است

ساکنان ره عشقیم و در این دشت بلا

او علمدار من و قافله سالار من است

شه دین گفت که عباس علمدار من است

مصطفایش من و حیدر کرّار من است

گر همه روی زمین لشکر کفار شود

 در صف معرکه چون حیدر کرّار من است

شمع رخسار مرا ببیند و پروانه صفت

پاسدار حرم و  محرم اسرار من است

شه دین گفت که عباس علمدار من است

مصطفایش من و حیدر کرّار من است