نمایش جزئیات

«سقای طفلان»

«سقای طفلان»

دستی که مولا بوسه زد

افتاد ز پیکر

مشکم گرفتم از وفا

با دست دیگر

ای یاور من

برادر من

تا که نمود از تن جدا

آن دست دیگر

مشکم به دندان آورم

ای یاور من

آید صدای العطش

از سوی طفلان

بانگ اخا ادرک اخا

آید ز میدان

افتادم از زین بر زمین

از جور عدوان

امّید من شد نا امید

ای یاور من

ای یاور من

برادر من

(شاعر:خاموشی)