نمایش جزئیات

مناجات و دعا _کربلایی مهدی رسولی

مناجات و دعا _کربلایی مهدی رسولی

باز هم پشت درت بار گناه آوردم

نفسی پر شده از غصه و آه آوردم

بنده ی غم زده را گوشه ی چشمی کافیست2

که دل خسته به امید نگاه آوردم

بارسنگین گناه است هرآن چیز که من

بر در لطفت از این عمر تباه آوردم

 

*وقتی شبای جمعه میبینم این نوجوونا جلو جلسه میشینند بیشتر خجالت میکشم ... یادش بخیر ما که هم سن و سال شما بودیم ... یادش بخیر سبک تر از حالا بودیم ... یادش بخیر ... وقتی مارو می آوردن تو روضه تا اسم اربابمون می اومد دلمون میلرزید ... میگه دیدم گوشه سنگر13-14سال بیشتر نداره یه جوری داره ناله میزنه!! بهش گفتم تو که اصلا تکلیف نشدی گناه نکردی یه نگاهی به من کرد گفت:مگه آدم فقط باید گناه کرده باشه با معشوقش حرف بزنه؟!! عمرم تمام شد تو گناه ... عمرم گذشت ...*

 

دست خالی تر ازاین دست مگرمیخواهی

دست خالی که شب جمعه ماه آوردم

دستگیر همه ای دست مرا نیز بگیر2

که به درگاه کریم تو پناه آوردم

 

*چی با خودت آوردی قبولت کنم؟!*

 

به حسین بن علی ... 2

بپذیرم که فقط روی سیاه آوردم ...

قسمت میدهم امشب به همان دخترکی 2

که همه کودکیش پیری غم هایش بود

 

*قسم دادی که چی بشه؟!!*

 

بنویسند سر سنگ مزارم ای کاش 2

این جوان گریه کن روضه ی بابایش بود

***

دلم از خرابه دیگه خونه امشب ....

دعا کن برم من دلم خونه امشب ....