نمایش جزئیات

متن روضه جانسوز _شهادت امام سجاد علیه السلام سال _سید مهدی میرداماد

متن روضه جانسوز _شهادت امام سجاد علیه السلام سال _سید مهدی میرداماد

دست کوتاه منو دامن احسان شما

سربلندم که شدم سر به گریبان شما

*ای ....*

سرخوبان جهان خاک ره زائرتان

جان عیسی نفسان باد به قربان شما

*ان شاالله به لطف این جلسات یه نگاهی،یه لطفی هم به ما کنن ؛ اگه شما نگا کنید ما هم میتونیم یه گلی بشیم تو این گلستان، 25 شبه داریم گریه می کنیم*

خار گل می شود از یک نگه رحمتتان

کرمی،تا که شوم خاک بیابان شما ....

*ای ... آقاجان ... مولای من ....*

گر بپرسند به محشر ...

*همه ی این ابیات مقدمه ی این یه بیته*

گر بپرسند به محشر سمتم را

گویم که غلامی زغلامان غلامان شما ...

تاصف حشر لبش خندد و چشمش گرید

*خاصیت نوکری در خونه اهل بیت اینه*

تا صف حشر لبش خندد و چشمش گرید

هر که افتد نگهش بر لب خندان ....

*یه مثال بزنم برا این یه بیت،سعید ابن عبدالله وقتی افتاد رو زمین؛ابی عبدالله سرشو بغل گرفت،یه نگاه کرد دید سیدالشهداست"صدا زد اوَفَیْتُ یا اباعَبْدِاللَّه؟"یا من وفا کردم ؟بعضی از نقل ها میگه صدا زد ارضیت منی یا اباعبدالله؟آیا راضی شدی ازمن؟ میگن ابی عبدالله یه لبخندی زد" یعنی راضی ام ازت سعید" یه جمله ای بهش گفت که نمی دونم چه جوری میشه این جمله رو براش ارزش و اعتبار معیین کرد"صدا زدی اَنْتَ اَمامِی فِی الْجَنَّهِ" دیگه ازین بالاتر؟ تو بهشت تو جلوی منی ..."تو مقابل منی " تو روبروی منی ..."داره تو خون خودش میغلته ..."اما دیدن یه لبخند زد ..." ای حسین ....صدا نالت برسه کربلا ..." چیزی نمونده تا آخر محرم ..."

 تا صف حشر لبش خندد و چشمش گرید

هر که افتد نگهش بر لب خندان شما

*با این یه بیت برم روضه ی امشب و التماس دعا*

بحر از سینه کشد ناله به سوز دلتان

آب خون گریه کند بر لب عطشان شما ....

ای تشنه لب .... حسین حسین حسین ....

عشق زینب .... حسین حسین حسین ....

ای بی کفن ....

امروز امام باقر باباشو کفن کرد... میگن داشت باباشو غسل می داد(زود بردمت سر اصل مطلب گرچه روضه زیاده و حرف زیاد) قربونت برم آقا جان" نگاه کردن دیدن امام باقر داره بدن رو غسل میده و اشک میریزه" ان شاالله هیچ پسری بدن باباشو غسل نده" یاد کنیم همه گذشتگان پدرانمون،شهدا،امام راحل" خدا کنه بدن زخمی رو نخوای غسل بدی ..." هر کاری میکنی خون بند نمیاد ..." قربونت برم امام باقر، بعد این همه سال ... دیدن گریه می کنه " چیه آقا ؟؟گفت هنوز جای غل و زنجیر روی بدن بابام هست ... هنوز جای سلسله و غل جامعه روی بدنش هست ...." ببرمت کربلا ...." امام باقر بعد 40 سال ، جای زنجیر دیدی صدای ناله ات بلند شد ..."یه روزی بابات زین العابدین بدن باباشو داخل قبر گذاشت" دید رگ ها تازه است .... زخم ها تازه ست ... لب ها رو روی رگ های بریده گذاشت ...ای حسین .....

.