نمایش جزئیات

حدیث هجر

حدیث هجر

مدینه شهر خون شهر شهادت 

مدینه ساحل عشق و نجات است

مدینه دیده ام من کربلایی 

که چشمم تا ابد شطِ فرات است

مدینه با هزار اندوه و ماتم

مرا یک سینه رنج و خاطرات است

چه گویم از حدیث هجر و غم ها 

 مرا مادر نمی زایید ای کاش

ببین شور حسینی در نگاهم

  بخوان شوق شهادت از جَبینم

فروغ دیدۀ زهرای مظلوم

پناه    خلق    زین    العابدینم

خلیل آسا به همّت بُت شکستم

  که فرزند منا و مکّه هستم

به روز من چه آوردند این قوم 

 به جرم اینکه من یکتا پرستم

فضا پوشیده از ابر ستم بود 

که روی ناقۀ عُریان نشستم

چه شبهایی که با من گریه کردند 

 غل و زنجیر های پا و دستم

چه شبهایی که با من گریه کردند

غل و زنجیرهای پا و دستم

شهید زنده ام من، شاهدم من

  شهادت نامۀ من درد و داغم