نمایش جزئیات

روضه و توسل به امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج محمود کریمی

روضه و توسل به امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج محمود کریمی

ای خدا منتظر اشک شب و حال دعایت وحی ساعد شده جاری ز لب روح فضایت تا صف حشر بقیع دل ما صحن و سرایت شهریارانِ جهان خاک سر کوی گدایت..

تو چراغ دل نورانیِ مصباح هُدایی ولیُ الله پیام آور خون شهدایی

تو همان عبد خدایی که عبادت به تو نازد سید اهل دعایی و سیادت یه تو نازد شرف و غیرت و ایثار و سعادت به تو نازد یوسف فاطمه از صبح ولادت به تو نازد

تو طواف و حرم و مروه و سعی ای و صفایی پسر خون خدا خون خدا خون خدایی..

تو به گلخانۀ دین روحی و ریحانِ حسینی با خط و خال و رخت نوری و فرقانِ حسینی تو همه سورۀ حمد هستی و قرآنِ حسینی پای تا همه سر جان هستی و جانانِ حسینی

یوسفِ زهرایی یوسفِ زهراییُ یوسف شده ماتت از خدا و علی و آل محمد صلواتت

ناقه ات رَف رفِ معراج و تو پیغمبرِ اکرم صلواتت ز خداوند و رسولانِ مُکَرم بنده ات خوانم یا اینکه خداوندِ مُجسم چه بیارم به ثنایت چه بخوانم چه بگویم

چهارده آیینۀ حُسن الهی است جمالت گل لبخند حسین بن علی باد حلالت

تو خطیبی همه مُلک خدا مسجد شامت مَلک و جن و بشر یک سره خوانند امامت دشمن و دوست شده شیفته و محو کلامت از لب خشک حسین بن علی باد سلامت

تو حسینِ دگر پنج تن آل عَبایی فاتحِ شامی و پیغامبره کرببلایی...

تو علی هستی و مانند علی شیر خدایی تو به صد سلسله در سلسله ها راهنمایی دست بسته ز همه خلق جهان عقده گشایی تو علی ای یا که حسین دگر کرببلایی

بر سرِ نیزه سرِ یوسف زهرا به تو نازد ای که پیش اُسرا زینب کبری به تو نازد

گو ببارد به بدن سنگ جفا از لب بامت دست بسته ببرد خصم ستمکار به شامت نکند هیچ کسی ای قبله اسلام سلامت به خدا کم نشود ذره ای از قدر و مقامت

تو قیامی تو سجودی تو صلاتی تو صیامی تو امامی تو امامی تو امامی تو امامی

اشک از دیده روان ناله به دل شعله به جانت سر پاک شهدا بر سر نی اشک فِشانت پیش رو خولی کافر دو طرف شمر سنانند به تنت سلسله بر داغ جگر زخم زبانت

که گمان داشت که آرند سوی شام خرابت ببرند ای پسر فاطمه در بزم شرابت

ظُلم بر عطرت پیغمبر و قرآن به چه جرمی؟! سر خورشید سرِ نیزه درخشان به چه جرمی؟! خندۀ قهقه بر گریۀ مهمان به چه جرمی؟! رقص دورِ سر سالار شهیدان به چه جرمی؟!

چقدر زخم زبان در مَلَعِ عام شنیدی عوض عرض سلام از همه دشنام شنیدی

باغبانا ز چه پامان خزان شد چمن تو جگر سلسله ها سوخته بر زخم تن تو وسعت مُلک الهی شده بیت الحزن تو گریه بر پیکر پاک تو کند پیراهن تو

تو که خود جان جهان هستی و بر جامعه یاری از چه اینقدر به تن زخم گل جامعه داری

ای همه عالَم ایجاد بیابان بقیعت دل آتیش زدۀ شیعه گلستان بقیعت اشک تنهایی مهدی شده باران بقیعت جگر سوختگان شمع شبستان بقیعت

چه شود نیمه شبی در حرمت اشک ببارم صورت خویش به دیوار بقیعت بگزارم

تو که در چشم حسین بن علی ماه تمامی تو که بر اهل زمین خلق سماوات امامی تو که هم فرش نشین هستی و هم عرش مقامی به چه تقصیر چراغ شب ویرانۀ شامی

پر زند مرغ دل خستۀ میثم به سراغت گه به ویرانه گهی تربت بی شمع و چراغت

شاعر : استاد غلامرضا سازگار

یادم نرفته دور تو جنجال کردند جمعیتی را وارد گودال کردند آن ده سواری که تو را پامال کردند وقت غنیمت صحبت از خلخال کردند

دیر آمدم کاری ز دستم بر نیامد سر نیزه شمر از دهانت در نیامد

دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت عمامۀ پیغمبرت دست کسی رفت هم نازنین انگشترت دست کسی رفت هم گوشواره دخترت دست کسی رفت

دیر آمدم اول تو را نشناختم من خود را کنار پیکرت انداختم من

ضجه زدن هایم مرا راضی نمی کرد ای کاش خولی با سرت بازی نمی کرد!!

شاعر:  محمدجواد پرچمی

.

بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه:www.babolharam.net