نمایش جزئیات
متن روضه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام- حاج سیعد حدادیان
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ،،بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللهُ، مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا.
گفتا شنیدم سلامت نمی كنند
گفتا مگو جواب سلامم نمی دهند
تو مثل اهل مدینه زمن مگردان رو
كه فارق از دو جهانم به یك كلام كنی
دربهشت كنی باز و زود می بندی
چه می شود نگه نیمه را تمام كنی
***
نور خدا نخله ى سینا، حسن
هوش ربا، از دل موسى حسن
نغمه ى داوود از او پُر ز شور
راز شفا بخشى عیسى حسن
یاسمن سرو قد سبز پوش
سیم تن گلرخ زیبا حسن
هر دو به عرش عظمت گوشوار
سرخ حسین آمد و خضرا حسن
فرق حسین است و حسن حرف یاء
این حسن است، آن دگرى یا حسن
***
سبط نبی،نجل علی،حبل خدایم
بنیانگذار نهضت كرب و بلایم
در عرصه ی پیكارها بی یار ماندم
یاران همه رفتند و با اغیار ماندم
***
بی خود نبود شب عاشورا دل زینب گرفت،گفت:حسین جان این اصحابت رو امتحان كردی؟گفت:زینب جان این اصحابم تا آخرین قطره ی خون پای من ایستادن،چرا این سئوال رو میكنی؟آخه از حسنم خاطراتی دارم.به علامه ی طباطبایی گفتند:چرا صلح كرد امام حسن؟فرمود:حسین هفتاد و دو تا داشت، حسن نداشت. بابا امام حسین اومد نماز بخونه،حبیب،سعید ایستادند،یكی هیفده تیر،یكی سیزده تیر خورد،خم به ابرو نیاوردند،امام حسن تو خیمه ی فرماندهی مشغول نماز بود،سجاده رو از زیر پاش كشیدند،چنان به ران مبارك خنجر زدند استخوان معلوم شد،بمیرم برا غریبیت آقاجان.
***
فرزند حیدر را سر سازش كجا بود
این صلح آغاز قیام كربلا بود
من جنگ صفین و جمل را قهرمانم
من یكه تاز ِ سرفراز ِ نهروانم
***
ضربات امیرالمؤمنین بكر بود، یه ضربه می زد كارو تموم می كرد، یه نفر رو دو بار زده،اول زد پاشو قطع كرد،بعد هم رو سینه نشت،علتشم شاید این باشه كه اسم باباشو آورد،گفت:من با بابات رفیقم علی،اول پا رو زد شاید ایمان بیآره.....یه نفر دیگه ام بود این جوری ضربه می زد اونم امام حسن بود،دویست نفر گارده حفاظت از جمل اند،همه نیزه دار،این دویست نفر یه گردان ویژه اند،امیرالمؤمنین علیه السلام به محمد حنفیه فرمود:میری كار این گردان رو به هم می ریزی و كار و تمام میكنی،گفت:لَبَّیكَ یا اَبتا،تاخت،تاخت،نیزه دارها یه عده نشسته یه عده ایستاده،یه عده سوراه،رسید به گارد اینها برگشت،امیرالمؤمنین عصبانی شد،گفت:بابات منم اما این ترس رو از من به ارث نبردی،این ترس ارث مادرت بود.اَینَ الحسن. لَبَّیكَ یا اَبتا،فرمود:برو كارو تموم كن،امام حسن تاخت،این شمشیر داره می چرخه،نیزه دارها نگاه كردند،هیبت امام حسن رو دیدند،فرار كردند،همه فرار كردند،زد شتر رو پی كرد،تو كجاوه دست اون رو گرفت،گفت:كیه به حریم نبوی وارد شده،امام حسن گفت:محرمتم،بیا پایین،امیرالمومنین می فرمود:جانم حسن،یه هیبتی داشت،یا امام حسن زود پیرشدی،امام حسن فرمود:ما بنی هاشم زود پیر میشیم. نه آقا از همه ی بنی هاشم زودتر پیر شدید،فرمود:من بچه بودم یه منظره ای دیدم تو كوچه....
***
یافتم در گذر راهبری
از شه تشنه تو مظلوم تری
همسری داشت حسین همچو رباب
بود عمری ز غمش در تب و تاب
***
آخه سر از تشت افتاد،اومد جلو،اولین بار بود رباب از زینب جلو زد،سر رو برداشت، داره پیشونی رو می بوسه،حضرت زینب سلام الله علیها تعجب كرد،رقیه هم داره می بینه،بابا به همه رسیدی،نوبت من كی می رسه،شب تو خرابه بی بی زینب فرمود:رباب عاشورا داداشم داشت می رفت همه به خط شدیم برا دست بوسی،تو یه گوشه ایستادی نیومدی،اون روز اونجور،امروز اینجور،گریه كرد،خانم جان اون روز به خودم گفتم:تا زینب هست تو كی هستی،اما دعا كردم یه بار دیگه پیشونیه پسر پیغمبر رو ببوسم،امروز خودم دیدم سر خودش اومد
***
همسری داشت حسین همچو رباب
بود عمری ز غمش در تب و تاب
***
اربعین سه روز موندند، می خوان برگردند،زین العابدین فرمود:عمه جان،اگه بمونیم همه مثل رقیه میشن،بی بی فرمود:چشم بریم. همه سوار شدن دیدن یه نفر كنار قبر ابی عبدالله،اومدند دیدن رباب ِ، خانم جان میشه من اینجا بمونم.
***
همسری داشت حسین همچو رباب
بود عمری ز غمش در تب و تاب
لیک دلها همه غم پرور تو
که بود قاتل تو همسر تو
***
یه نگاه كرد امام حسن دید همسرش ظاهری هم شده داره گریه میكنه،آقا كرم رو ببین،فرمود:از اون راه فرار كن، دست زینب بهت نرسه،راه فرار به قاتل نشون داد،فردا قیامت مگه میذاره مارو جهنم ببرند،فرمود:دلی كه برا حسنم بسوزه فردا قیامت نمیذارن بسوزه،چشمی كه برا حسنم گریه كنه،فردای قیامت گریون نمیشه،پایی كه قدم برداره برا زیارت حسن،در صراط نمی لرزه،اربعین حدود بیست میلیون كربلا بودند،الان بقیع چه خبره؟یه دعا كنم:
***
ای كاش شبیه اربعین امسال
راه حرم فاطمه هم باز شود
كی میگن بیایید برید راه حرم امام حسن هم بازشده؟
داد این گنبد وارونه ی پست
دو زن خائنه را دست به دست
آن یك از زهر جفا قلب تو سوخت
وین به تابوت تن پاك تو دوخت
اربابتون تو بقیع نشت رو زمین،بعضی تیرها گیر كرده،تیر می خواد بره راحت تر فرو میره،وقتی می خواد بیرون بیاد غوغاییه.
من دل خسته غریب وطنم
پاره ی قلب پیمبر حسنم
نگذارید بداند زینب
زچه گلگون شده رنگ كفنم
تیر هم گر بدنم را بدرید
ببریدم ولی آهسته برید
***
حسین جان عباس شمشیر نكشه...هر كی دلش می خواد بین امام حسن و امام حسین باشه، محضر پیغمبر و علی برسه بلند بگه: یا حسن...
فرمود كنیزها تشت بیارید،یه ملحفه ای رو سر انداخت، همین جور خون دل داره می ریزه، ناله دارها،خبر به زینب دادن،همچین كه صدای پای زینب رو شنید، فرمود:این تشت رو ببرید، تشت رو دارن می برن،لب ها رو پاك می كرد،چشم زینب افتاد دید گوشه ی لب ها خونیه. خدایا این ماه صفر دو تا تشت نشون زینب دادند،.
اندر اینجا قلب زینب خسته بود
اندر آنجا هر دو دستش بسته بود
از لب لعل حسن خون می چكید
خورد لب های حسین چوب یزید
اینجا باز اباالفضل،حسین بودند زیر بغل زینب رو بگیرند، اما بمیرم دست بسته زینب رو آوردنش مجلس یزید،دید چوب بالا می ره...
آن روز مرگم را به چشم خویش دیدم
كز مادرم عجل وفاتی را شنیدم
ای كاش جای محسنش من مرده بودم
ای كاش من سیلی زدشمن خورده بودم
...
ای كه میگی به روضه خون
روضه ات رو اینجوری نخون
منم میگم با دل خون
خدا كنه دروغ باشه
میگن كه گوشواره شكست
میگن روی زمین نشست
مونده هنوز یه جای دست
خدا كنه دروغ باشه
***
اومدند بیرون از مسجد،امام حسن دستش تو دست مادر ِ،هی میگه جانم مادر،راهشون رو گرفتند،بی بی دست امام حسن رو فشار داد،یعنی حسنم،امروز كربلای توست،عالم تو دست توست، اما امروز روز صبر ِ.
میگن:این كه یه دست زد،یه سیلی زد غلط ِ،یه نگاه كرد این طرف از علی خبری نیست،یه نگاه كرد اون طرف از علی خبری نیست،با دو دست از دو طرف آنچنان زد تو صورت بی بی ِ دوعالم، دیگه چشم ها خوب نمی دید،دیگه گوش ها آسیب دیده،وقتی افتاد رو زمین، امام حسن زیر بغلش رو گرفت،وای مادرم،مادرم.یه روز فضه اثاثش رو جمع كرد،امیرالمؤمنین فرمود:تو هم می خوای مارو تنها بذاری،بقچه اش رو زمین گذاشت شروع كرد گریه كردن،بابا منم كنیزش بودم،می خوام گریه كنم،جلو شما كه هیچكی نمیتونه گریه كنه، تا شما نیستید،حسین گریه میكنه،زینب گریه میكنه،دو سه كلمه حرف می زنم آروم می گیرند، اما من دارم از گریه ی حسنت دق می كنم،هرچی میگم:خواهرت دق مرگ میشه،حسین داره می میره،بابات اذیت میشه،هی میگه:فضه تو كه نبودی،نبودی،حسین هم ندید،زینب هم ندید،اونی كه من دیدم حالا حالاها باید گریه كنم...
.