نمایش جزئیات

روضه جانسوز _ امام حسن مجتبی علیه السلام _ حاج محمود کریمی

روضه جانسوز _ امام حسن مجتبی علیه السلام _ حاج محمود کریمی

گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد

چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد

چنان بلند شدو دست سمت سر آمد

به سوی فاطمه دیوار مثل "در" آمد....

همیشه کوچه غم اهل سوختن باشد

خصوصا اینکه تماشا گرش حسن باشد

حسن که ضربه ی سختی به طاقتش میخورد

حسن که ضربه ی اصلی به غیرتش میخورد

*چه خوب بود خودش فرمود که سیلی به صورتش ...*

ولی از این همه بادی به صورتش میخورد

همین نسیم حسن را هزار سال بس است

برای گریه ی هر شب همین خیال بس است

*اینم یه کوچه ، بارمون تو کوچه افتاده امشب ...*

گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد

*کوچه در و دیوارش چی بود؟*

زسمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد

*دوره گودال جمعیت کوچه باز کردن*

که شمر جای مغیره در این گذر آمد

ولی نه روبروی او ، که پشت سر آمد

قلاف ،خنجر و حنجر به جای بازو شد...

شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد ....

رسیدروضه به جایی که دیدنش سخت است

به حنجری که یقینا بریدنش سخت است

تنی که مثلح شود پا کشیدنش .....

صدای وای "بنی"شنیدنش سخت است ..

اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردن

چنان که فاطمه را از علی جدا کردن ....

*لحظه های آخر ، امام حسن ناله میزد ، آقاجان داری از هم و غم دنیا راحت میشی ، (اما من دارم میگما) اما ابی عبدالله عرضه داشت ، داداش برا چی داری اینطوری گریه می کنی ، فرمود حسین جان من دیگه دارم راحت میشم، اما لایوم کیومک یا اباعبدالله....

همین که تیر رها کرد ، تیغ می برد

رفیق میزند و نارفیق می برد

و بوسه گاه نبی را دقیق می برد

عمیق بوسه زده ، پس عمیق می برد....

حسین .....

صدای فاطمه گودال را بهم زده است ....

.