نمایش جزئیات

روضه ی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام_حاج حسن خلج

روضه ی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام_حاج حسن خلج

نام تو چیست!؟ گفت:به نام خدا ، کریم

از ابتدای واقعه تا انتها ، کریم

*عجب جایی اومدیم امشب.به خوده وجود مقدسش قسم... هرکی از اول محرم هرچی خواسته و نشده امشب بخواد .*

یا کریم إبن الکریم ... آقام

*قطعا بین شما هستند مادحین و مرثیه سراها و روضه خونا و مداحا ... جسارتا عرض میکنم به محضر بزرگواران ذاکر ... وقتی دیدی مستمع داره اینجور زمزمه میکنه ، خوندنتو متوقف کن ، چون داره با آقاش حرف میزنه. مجال بده بذار درد و دل کنه ... *

آقام آقام آقام حسن .... آقام آقام آقام حسن

*حرفاتو بزن ... هر کاری داری بسم الله،من صبر میکنم ، عجله ندارم ، خیلی وقت دارم، تو به این سادگی ممکنه دستت به دامنش نرسه حالا که رسیده بگیر ول نکن .یه چیزی بگم ... زرنگا حواسشون باشه که اربعینشونو از امام حسن میتونن بگیرن. بگیرید . از امام حسن بگیرید . هر چی میخواید بگیرید . این آقا همینطور ریخت و پاش میکنه.*

حسن آقام آقام آقام آقام .... حسن

نام تو چیست! گفت بنام خدا ، کریم

* قربون لبات برم،قربون شیرین زبونیات برم حسن جان*

از ابتدای واقعه تا انتها ، کریم

مشغول ذکر و خیر تو امشب منم چه خوب

*الحمدلله،مگه به این سادگیا به کسی اجازه میده امام حسن رو اسمشو ببره ... به جان خودت من خودم روضه خونم . شما اگه ده تا روضه رفتی من صدتا رفتم ،مگه به این سادگیا میذاره کسی گریه کنه براش... الان اینجوری نشستی من اسم مبارکشو میارم تو اینجوری ... هنوز روضه نخوندم تو اینجوری داری گریه میکنی ... این نظر خاص خاص خاص خوده آقاست . به جان خودش قسم والله ...من سال هفتاد و دو مکه بودم. اونجا برخورد کردم با یه بزرگواری.گفتم آقا من میدونم که این قبرستان بقیع که اینجوریه ، با خاک یکسان شده، کار این سگها نیست.. اینا غلط بکنن دست بزنن به این قبرها اگر امام نخواد... حتما اینا خودشون اینجور خواستن ... دلیلش چیه ؟؟؟!!! چرا خواستن که قبرهاشون اینجور با خاک ؟!؟! ... فرمود هرچی هست زیر سر امام حسنه ... گفتم چرا آقا ؟ گفت این آقا میگه گنبد فقط حسین ، گلدسته فقط حسین ، همرو میفرسته سمت حسین .... بگو حسین ، دل امام حسنو ببر ؛ حسین ...گفتی حسین و شدی محبوب حسن... گفتی حسین و بردی دل امام حسن ... مرحبا ... آفرین

گفت کار ، کار امام حسنه...توی گریه هم همینجوره ... نمیذاره به این سادگی براش گریه کنی ... میگه میخوای گریه کنی برو برای داداشم گریه کن ... به این سادگیا نشستیم اینجا داریم ازش میگیم و میشنویم ... خیلی ممنونم آقاجان ... *

مشغول ذکر خیر تو امشب منم چه خوب

لبهای خسته، امشب جمله بسازیم با کریم

*یا کریم إبن الکریم ادرکنی ... منو دریاب آقا ،قربونت برم آقا جانم.دورت بگردم آقا جانم ... همه دار و ندارم فدای یه تار موی سرت آقا جانم ... بچه هام فدا بچه هات آقا جانم ... خانوادم فدای خانوادت آقا جانم ... پدر و مادرم فدات آقا جانم ... جان ناقابلم پیشکشت آقا جانم ... ای غریب ای غریب ای غریب ...،

ای آسمان جود و کرامت ،امام من

*پوز میدم آقاجان ... داد میزنم آقاجان که تو امام منی*

خورشید و ماه پیش تو مثل دو یاکریم

*یعنی چی! حالا به فرض خورشید و ماه هم در محضر حضرتشون مثل دو تا یاکریم . خب کجاش فضیلته برای اهلبیت! خورشید و ماه مرکز اشاعه رحمت خدا هستند ... خورشید و ماه دو نعمت بزرگ الهی هستند ... این دو اگه نباشند روی خیلی نعمتا تأثیر میذارند و خیلی نعمتا از بین میره ... این دوئی که تا این حد مهمند در دستگاه امام حسن هیچی نیستند . مثل دو تا یاکریم میان اون گوشه میشینند . چشمشون به دست آقای ماست... یه دونه ای جلوشون بپاشه .

امشب بگو آقا جان مارم یاکریمای بقیعت قبول کن... مارم کبوترای حرم نداشتت قبول کن ... یه کاری کن آقا جان با ریشه کنی این سگهای سعودی و وهابی ما هم بتونیم بیاییم صورت روی قبرت بگذاریم آقا *

. .

*اومد به خواب عبدالزهرای کعبی . میخوام روضه امام حسن بخونم اما روضه امام حسن زهر نیست ، جگر پاره نیست .گفت عبدالزهرا.چرا روضه منو نمیخونی؟! عرض کرد آقا جان.من کارم روضه خونده. مکرر روضه شمارو خوندم. حضرت فرمود نه عبدالزهرا. هنوز روضه منو نخوندی...عرض کرد آقاجان . مگه زهر ندادن !؟ مگه جگر پاره نشد ؟! مگه زینب تشت نیاورد ؟! مگه تیکه های جگر توی تشت نریخت ؟! مگه زینب نبود هی دست رو دست میکشید ؟! مگه زینب نبود هی به صورتش میزد به حسین میگفت داداشم داره از دستم میره ؟! مگه اینا نیست روضه های شما ؟!فرمود نه! روضه من اینا نیست ! *

غروب بود و یک کوچه تنگ و باریک

غروب بود و من بودم و مادر من

*مادرم گفت حسن جان پاشو آماده شو مادر ... دیگه میخوام برم فدکمو بگیرم. حسن جان به بابات که نمیتونم بگم همراهم بیاد ولی باید به مرد همرام باشه . نمیدونی چه قندی تو دلم آب کردم . مادرم به جای مرد میخواست منو ببره . گفت حسن جان تو بیا مواظب من باش .... *

مگه میره از یاد ، که اون پست نامرد

چه جوری گرفت ، توی کوچه راهمونو

*یه جوری زد اونجا .......شنیدی میگه ... من از بعضی باباها شنیدم . بچه وقتی کار خطایی میکنه ، میگه ببین بچه! یه جوری میزنم یکی از من بخوری دوتا از دیوار ... شنیدی یا نه ؟! ... امام حسن میگه مادرم داشت حرف میزد ... بی حیا بی هوا ... با امام حسن بگید ... وای مادرم مادرم مادرم ... وای مادرم مادرم مادرم *

ببین بغض دیرین ، چه کرده به مادر

باید روضه مقداد ، بخونه براتون

بگه دست سنگین ، چه کرده به مادر ...

*یه چیزی میشنوی طاقت نمیاری . نعره ت بلند میشه . داد میزنی. هی میگی نگو نخون .قربون دلت برم امام حسن . بعد از مدتی از قضایای شهادت بی بی که گذشت . زینب دید حسن یه گوشه کز میکنه . بغض داره گریه نمیکنه ... یه روز اومد دستشو انداخت دور گردن حسن . گفت داداش گریه کن یه خرده . گریه کن دق میکنی .... همیشه این خوبه . رفقا یادتون باشه . آدمی که غم داره غصه داره حرف زدن و گفتن براش خوبه . اگه رفیقت غصه دار بود و توأم محرم بودی و سرّ نگهدارش بودی ، یه جوری به حرفش بیار همین که حرفاشو بزنه آروم میشه . یادت نره.

علی علیه السلام هم که علی بود باید حرفاشو به یکی میزد . چون کسیرو پیدا نمیکرد سرشو توی چاه میکرد ... یه رفیق نداشت ... یه رفیق ... نمیدونم به چاه چی میگفت . صبح که میومدن دَلو رو مینداختن آب بکشن ، خون بالا میومد ... حرفاشو میزد . علی هم که علی هست حرفاشو میزد...

 توأم اگه غم داری یه محرم پیدا کن حرفتو بزن ... نذار توی سینت بمونه و توأم اگر محرمش هستی و رفیقش هستی و سرّش رو نگه میداری و آبروشو نمیبری بشین بگو حرفاتو با من بزن . اینجا توی سینه من می مونه . بذار آروم بشه .

زینب گفت حسن جان ... با من حرف بزن . درد دلاتو با من بگو داداش . منم مادرمو از دست دادم .. منم پهلوشو دیدم . منم سینشو دیدم .. چرا اینجور کِز میکنی،؟!

به حرف اومد.شروع کرد گریه کردن . گفت زینب ... تو که نبودی . اینقدر مادرم خوشحال بود ... اینقدر ذوق میکرد . گفت حسن فدک رو گرفتم ... حالا فدک رو میدم به علی ، خرج این مردم نامرد دنیا کنه ، دست از سر علی بر دارن . زینب .... یه وقت دیدیم کوچه تاریک شد . نگاه کردم دیدم یه غول بی شاخ و دم ،یه لندهور از روبرو داره میاد ... جلو مادرمو گرفت ..مادرم رفت به راست . اونم اومد به راست . مادرم رفت به چپ اونم اومد چپ .. زینب ... رفتم جلو گفتم چیه ؟! اما حیف !! قدم کوتاه بود ... اونم بی حیا قدش درازه ... دستشو بلند کرد ...

. .

اجازه بدید ببرمتون یه جای دیگه ... دور بستر امام حسن نشستن ... خواهرا و برادرا ... با اشاره زینب رو صدا زد . زینب جان بیا جلو . سرش توی دامن امام حسینه ... فرمود زینب جان بچه هامو بگو بیان ، میخوام وداع کنم باهاشون . با یکی یکی بچه ها پسرا دخترا وداع کرد ... قاسم خیلی گریه میکرد ... قاسم سه سالشه اما سایه حسین بالاسرشه .. سایه عباس بالاسرشه . سایه عموها ، عمه جانی مثل زینب ، سایه مادرش بالاسرشه ... میخوام ببرمتون گوشه خرابه شام ...

دلها بسوزه برای اون سه ساله ای که نه بابا داره ، نه عمو داره ، برادراشو کشتن ، یه عمه کتک خورده داره ...

لحظه های نهایی و پایانی امام حسن ، عباس قاسم رو بقل کرد برد از حجره بیرون . گفت لحظه جان دادن برادرم ، بچه برادرم جون دادن باباشو نبینه ...

 اما گوشه خرابه یه سر بریده آوردن گذاشتن جلوش ... أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْكَ! ...

حسین

خون همه جارو گرفت ... نگاه کن ببین صورتها همه سرخه ... (صورتهای شما با نور چراغهای سرخ ، سرخ شده) ... این نازدانه یه نگاه به صورت بابا کرد ... کی پیشونیتو شکسته !؟!! ... همه روضه خوان بشن ...*

ای پدر کاش به جای سر تو

می بریدند سر دختر تو

این به دلداری و آن ، گرم دل آرایی بود

گفتگوهای دو دلداده تماشایی بود

*خدایا به حق این سه ساله ریشه داعشو بکَن.ای خدا . این دعارو بکنیم . اللهم اشغل الظالمین بالظالمین،خدایا خودشونو باعث ریشه کنی خودشون قرار بده.

خدایا ریشه وهابیا و سلفیا و تکفیریا و سعودیا و داعشیا و هر سگ و شغالی هستن که دشمن امیرالمؤمنین و شیعه هستن همین الان به عنایت و امضای امام حسن بکَن .

خدایا با ریشه کنی داعش دست مارو به گنبد و بارگاه امام حسن برسان ... ای خدا ... اینقدر التماسش میکنیم إن شا الله دست ما بیفته اینقدر التماسش میکنیم تا اجازه بده براش گنبد بسازیم ... اینقدر التماسش میکنیم تا اجازه بده براش گلدسته بسازیم .... به به . چی بشه بریم حرم بقیع ،صحن امام حسن، حرم بقیع صحن خانوم ام البنین ، حرم بقیع صحن خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها ،خدایا با ریشه کنی سعودیا ، گنبد و بارگاه امام حسن و ائمه بقیع رو برپا کن ،خدایا به حق امام حسن مارو اهل معرفت این خانواده قرار بده.

عشق و محبت مارو لحظه به لحظه بی نهایت در بی نهایت اضافه کن.

خدایا بزرگان ما ، بزرگان دین ما ، علمای دین ما ، مراجع ، رهبر عزیز انقلاب در پناهت محافظت بفرما.مارا عاشق و قدردان و مطیعش قرار بده

خدایا گذشتگان از این جمع از شیعیان و محبین امیرالمؤمنین،پدران،مادران،حق داران،شهدا همه را غریق رحمت بفرما*

.